اطلاعات شخصي
نام و نام خانوادگي: علي اكبر حجري
نام پدر: تقي
تاريخ تولد: 19/9/1361
پست الكترونيك: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سوابق تحصيلي
شهر محل تحصيل | نام واحد آموزشي | مدت تحصيل | رشته تحصيلي | گرايش | مقطع تحصيلي |
ساوه | دانشگاه آزاد اسلامي واحدساوه | 83-81 | كشاورزي | توليدات گياهي | كارداني |
كرج | دانشگاه آزاد اسلامي واحدكرج | 89-86 | كشاورزي | توليدات گياهي | كارشناسي |
ساوه | دانشگاه آزاد اسلامي واحدساوه | 91-89 | كشاورزي | زراعت | كارشناسي ارشد |
سوابق كاري و اجرايي
- معاون نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي شهرستان ساوه.
- مديرعامل شركت تعاوني آتيه سازان سبزنگار ساوه به مدت 5/1 سال.
- كارشناس ناظر باغات شهرستان ساوه به مدت 1 سال زراعي.
- بازرس و عضو شركت تعاوني پارس رويش ساوه به مدت 5 سال.
- بازرس علي البدل و عضو شركت تعاوني آرمان سبزگستر به مدت 2 سال.
- عضو هيئت موسس تعاوني مسكن مهر نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي شهرستان ساوه(پروژه 42 واحدي).
- تدريس در مركز آموزش علمي كاربردي پرديس كشاورزي ساوه.
- كارشناس هماهنگي، تداركات و دستيار نقشه بردار طرح مطالعات امكان سنجي دامداريهاي شهرستان ساوه.
- عضو انجمن علوم علفهاي هرز ايران.
- عضو سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي شهرستان ساوه.
- شركت در طرح كارورزي به مدت 11 ماه.
- عضو انجمن خوشنویسان ایران.
كنفرانس ها و همايش ها
- شرکت در دوازدهمین کنگره زراعت ایران(دانشگاه آزادکرج).
- شرکت در اولین همایش مباحث نوین کشاورزی در دانشگاه آزاد شهرستان ساوه.
- دارای مقاله ISI
مهارتهاي آموزشي
گواهي مهارتهاي 2و1ICDL
گواهي شركت در دوره شايستگي آمادگي شغلي 120 ساعت
شركت در دوره هاي آموزشي مختلف كشاورزي 272 ساعت
شركت در دوره هاي آموزشي تعاون 60 ساعت
شنیدهها، حاکی از آن است که فیلم «چمران» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا به بخش مسابقه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر نرسید. البته این مهم نیست، بلکه مهم ورود دوباره حاتمی کیای عزیز (پس از چند سال غیبت) به حال و هوای فیلمهای دهه شصت و هفتاد با رویکرد جنگ و دفاع مقدس است.
به همین بهانه، چند شبی بود که مروری بر آثار اکران شده از این کارگردان توانا و متعهد داشتم و از میان آنها فیلم «دیدهبان» (محصول ۱۳۶۷) برایم بسیار جذاب بود؛ فیلمی روان، دوست داشتنی، عاطفی و به دور از ریا و حقه و تزویر که با فیلمهای رایج هالیوودی به غایت تفاوت ماهوی دارد و به قول شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی، «فیلمی بود با همان صفا و صمیمیت جبهههای جنگ که از قالب و تکنیک گذشته» و با قالب تازه، حرفهای تازهای برای مخاطبین خود دارد.
این فیلم آنقدر زیبا و جذاب است که مایلم مطالب آن را با هم از زبان سیدمرتضی آوینی بازخوانی کنیم.
شهید آوینی میگوید: «مهمترین خصوصیتی که فیلم "دیدهبان" به آن دست یافته، عدم تکلف و تصنع است و در سینمای معهود ما این دستاوردی بسیار عظیم است... باید فیلم از تکلف و تصنع دور شود و صداقت پیدا کند... صداقت. از لحاظ تأثیر فطری و اخلاقی بر مخاطب، مهمترین جز هنر و تبلیغات متعهد است».
متأسفانه در دنیای امروز، بیان سیدمرتضی آوینی در مورد «دیدهبان» و «مهاجر» رنگ باخته و کمتر آن را میبینیم و به قول طرفداران «مکتب فرانکفورت» که میان «عقلانیت صوری و ابزاری» و «عقلانیت فرهنگی (ذاتی)» تفاوت قائلند، بر این باورند که عقلانیت صوری مبتنی بر خرد تکنولوژیک است و هدفش خدمت به نیروهای سلطهگر و نه رها ساختن مردم از بند تسلط است.
اما عقلانیت فرهنگی؛ به کار بردن ابزار و وسایل تکنولوژیکی را مستلزم ارزیابی بر حسب ارزشهای انسانی، عدالت، صلح و شادمانی میداند.
سید مرتضی میگوید: «در فیلمهای حاتمی کیا همه چیز زنده است. فی المثل به یاد آورید خمپارهها را (چه در دیدهبان و چه در مهاجر) که زندهاند، بیحساب و کتاب نمیآیند و به قول خود حاتمی کیا، انفجارها «نقش» بازی میکنند و یا رابطه محمود با نیاش، رابطه انسان با یک وسیله بیجان نیست، رابطه غریب دورماندهای است که با همدم خویش راز میگوید... حاتمی کیا با روح اشیاء سروکاردارد نه با جسم آنها...» مثلاً در فیلم «مهاجر» رزمندهای را میبینیم که با هواپیمای پهباد (بدون سرنشین) ارتباط معنوی برقرار میکند و زمانی که اسد (رزمنده نقش اول فیلم) پلاکهای شهدا را به گردن پهباد میاندازد و به پرواز در میآورد، در اثر برخورد و صدای زیبای پلاکها با بدنه پهباد در آسمان به رقص در میآیند و شهید آوینی میگوید: «و اینچنین، حاتمی کیا به پهباد جان میبخشد و از آن» مهاجر «ی خلق میکند جاودان، به جاودانگی» هجرت «... در تفکر حاتمی کیا نه تنها انسانها مسیطر ابزار تکنولوژی نیستند. بلکه این» وسیله «است که جان دارد».
هرچند نگارنده به دلیل حضور در زندانهای بعثی عراق (۱۳۶۹-۱۳۶۱) توفیق دیدن فیلم «دیدهبان» را روی پرده نقرهای سینما نداشته، اما با دیدن آن و گونههایی از این دست در سینمای خانگی به ضرس قاطع میگوید که فیلم «دیدهبان» موج جدیدی در سینمای ایران و به ویژه سینمای دفاع مقدس از نگاه فیلم سازان و تماشاگران ایجاد کرده است؛ زیرا این فیلم تصویری واقعی، لطیف و بدون حاشیه از جنگ را به نمایش میگذارد.
شهید آوینی بیان میکند، فضای صادقانه فیلمهای «دیدهبان»، «انسان و اسلحه» و «عبور» یک عامل معنوی است که دیگر عوامل را تحت الشعاع میگیرد و حتی ضعفهای فیلم و اشتباهات آن را میپوشاند؛ اما این فضای صادقانه چگونه و با چه اسبابی در فیلمها ظهور یافته است و در پاسخ به این پرسش چه باید گفت؟
باید گفت، بازیهای بیتکلف و دور از تصنع؟ داستان بسیار خوب؟ فضاهای مشابه جبهه؟ دیالوگهای صمیمی و منطبق بر واقعیت؟ شخصیت فردی هنرپیشهها؟...
اما پاسخ نهایی، هیچ یک از اینها نیست، هرچند این فیلمها به تفاوت مراتب از این خصوصیات برخوردار بودهاند (اما) صداقتی که در این فیلم ظهور یافته، نازله ارواح صادق سازندگان آنهاست و بنابراین هیچ یک از اجزای فیلمها را نمیتوان پیدا کرد که از این صداقت بیبهره باشد...».
نگارنده بر این باور است، فیلمهای اینچنانی به دلیل نوع نگاه معصومانه خالق اثر به موضوع داستان و ضربآهنگهای روان و منطقی، پیامی ارزشی، فطری و انسانی را به مخاطب میدهد و صادقانه بیننده را به حقیقتی رهنمون میسازد که مولود آن دمیدن روح تعهد در کالبد جامعه و «انسان بماهو انسان» است.
به عبارت دیگر، فیلمهای «دیدهبان»، «مهاجر» و این آخریها فیلم «روزهای زندگی» (محصول ۱۳۹۰) ساخته پرویز شیخ طادی م،ا را در گذشته جا نمیگذارد، چرا که آدمی را به کشف گوهر وجودی خویش هدایت میکند و به همین دلیل، فراتر از زمان و ابدی هستند.
جامعهشناسان رسانه و ارتباطلات جمعی میگویند که تأثیرگذاری طولانی مدت و مستمر، یکی از ویژگیهای فیلمهای خوش ساخت است ـ که هم به لحاظ بعد مثبت و هم بعد منفیـ ممکن است دهها سال برای مخاطبین جذابیت داشته باشد و تأثیرات آن بر روح و افکار شخص حاکم شود.
با این توصیف واقعاً کدام سینماگر حرفهای و بیننده منصفی هست که خاطره خوش و به یاد ماندنی فیلم «بچههای آسمان» ساخته مجیدمجیدی (محصول ۱۳۷۵) را فراموش کرده باشد؟
به یاد آورید سکانس مربوط به مسابقه دوندگی بچهها و نفس زدنهای پراضطراب پسرک خردسال را که نمیخواهد نفر نخستمسابقه باشد تا به عنوان نفر دوم، برنده کفش کتانی شود.
واقعاً این صحنه و تصاویر دویدن پسر مضطرب و خواهرش و کفش کتانی که به صورت مونتاژ موازی انجام میشود، به یادماندنی و تأثیرگذار است و یا فیلم «یک حبه قند» و «زیر نور ماه» به کارگرانی رضا میر کریمی (محصول ۱۳۷۹ و ۱۳۸۹) و همین طور سریال قشنگ و زیبای «قصههای مجید» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و نقش آفرینی جذاب مهدی باقربیگی (در نقش مجید) و به نویسندگی نویسندهای توانا یعنی هوشنگ مرادی کرمانی.
همچنین میتوان از نمونه فیلمهای خارجی به فیلم «گلادیاتور» ساخته ریدلی اسکات (محصول سال ۲۰۰۰) اشاره کرد. انصافاً این فیلم حماسی ـ صرفنظر از درون مایه سیاسی آن ـ با همه اجزا و عناصر درامای آن دست به دست هم میدهند تا به ببیننده حس غیرت، شجاعت، وفا و فداکاری در راه میهن را تزریق کننند؛ البته تأثیر پرسوناژ اصلی فیلم یعنی «راسل کرو» و بازی اعجاب انگیز و معصومانه او، این فیلم را ماندگار کرده است.
سید مرتضی میگوید: «هنرمند آینهای است که اگر صیقلی نباشد، صورت زیبای حقیقت را مشوه و کج و معوج مینماید... تاریخ سینما، تاریخ تکامل تکنیک سینما در جهت ایجاد» تفنن بیشتر «است و اصلاً آنچه که باعث شده تا سینما به سلطنت و محبوبیت امروز خویش در سراسرجهان دست یابد همین هویت تفننی و اعجاب انگیز آن است، بنابراین فیلمساز متعهد مسلمان پیش از هرچیز باید به تکنیک متناسب با پیام خویش دست پیدا کند و آنگاه رفته رفته ذائقه تماشاگران را در جهت قبول حق تغییر دهد.. (بنابراین) ما مخالف تفنن نیستیم، بلکه معتقدیم که هنر نباید در خدمت تفنن باشد و اگر باشد، هنر نیست... و نه اینکه مردم به تفنن نیازی نداشته باشند، اما مقصد هنر این نیست...».
البته نکته مهم در این بخش که لازم است بیان شود این که پس از دیدن فیلم دیدهبان با یک استفهام و پرسش روبهرو شدم که اساساً چرا پس از گذشت بیش از دو دهه (از زمان اکران دیدهبان) هر چه جلوتر آمدهایم، به جز اندکی از فیلمها که اثر ماندگاری آنها بیشتر است و رابطه معقولانه و مؤمنانه با مخاطب برقرار میکند، دیگر فیلمها به جز رنگ و لعاب چیزی در ذهن مخاطب باقی نمیگذارد؟!
به عبارت دیگر فیلمهایی که میخواهند حرفی برای گفتن داشته باشند، به قول سید مرتضی «بویی از حقیقت انقلاب اسلامی و معتقدات ما ندارد؟» و اساساً چرا فیلمهایی مانند «ورود آقایان ممنوع»، «زندگی خصوصی»، «یک عاشقانه ساده»، «گشت ارشاد»، «هیچ و... که بعضاً عنوان ژانر اجتماعی، آن هم از نوع انتقادی را با خود یدک میکشند، هیچ تغییری در رفتار و آداب اجتماعی و دینی ما به عنوان مسلمان آن هم از نوع شیعه که پرچمدار یک حرکت نوین در جهان کنونی است و به قول مقام معظم رهبری در یک پیچ تاریخی قرار داریم، ایجاد نمیکند؟
نگارنده به هیچ وجه قصد ناسپاسی نسبت به زحماتی که تاکنون در حوزه فرهنگ و به خصوص در حوزه هنر هفتم توسط دلسوزان و فرهنگ دوستان واقعی صورت گرفته و محصولات خوبی ارایه شده، ندارد؛ اما بعضاً فیلمهای به اصطلاح «فاخر» هم به جز چندتایی مثل فیلم «طلا و مس»، ساخته همایون اسعدیان (محصول ۱۳۸۸) و چند فیلم دیگر که تاکنون ارایه شده، مابقی چنگی به دل مخاطب سینما نمیزند و تأسفبارتر از آن بعضی از فیلمهای روشنفکر مآبانه و به اصطلاح «انتلکتوئل» (intelletuel) است که نه تنها رنگ و بوی مبانی دینی و انقلابی و ارزشهای اسلامی و انسانی ندارد، و از داشتن جرأت و جسارت بیان حقیقت زیبای انقلاب شکوهمند اسلامی، عاری هستند، بلکه در پی اثبات و القای ارزشهای پوسیده و کهنه شده حاکم بر فرهنگ غرب هستند که ماهیتاً با ذات نظام اسلامی و فرهنگ ایران و ایرانی تفاوتهای اساسی دارد. حداقل انتظاری که از این نوع فیلمهای به اصطلاح روشنفکری میرود، این است که بتوانند پیام آور صلح و دوستی و منادی ایمان و وحدت اجتماعی باشند، نه اینکه با مفاهیم پوچ فلسفی و فانتزی اجتماعی و به درد نخور، ذهن بیننده را مشوه و دچار تشکیک عقیده نمایند.
برای نمونه اگر در گذشته اجازه ساخت فیلمهای پوچ و بیخاصیتی مثل نوبت عاشقی، هامون، پری و سینما سینماست و... داده میشد، در اوضاع کنونی که دولت مدعی اصولگرایی است، چرا باید فیلمهایی چون «آلزایمر» (۱۳۸۹)، «محاکمه در خیابان» (۱۳۸۷) و این آخریها «بیخود و بیجهت» (محصول ۱۳۹۰) که بیشتر مدیون بازیگران حرفهای است تا موضوع طنز اجتماعی و... داده شود؟
متأسفانه ساخت برخی از آنها با بودجههای کلان و بعضاً میلیاردی (شاید هم از بودجه دولتی و کیسه مردم) تولید میشود! واقعاً این نوع فیلمها چه باری را توانستهاند از روی دوش مردم بردارند؛ برای نمونه، اگر از آمار جرم و جنایت و رانت و رانت خواری ـ به ویژه رانت دولتی ـ و خیانت در امانت مثل اختلاس سه هزار میلیاردی ـ که متأسفانه چنانچه تدبیری اندیشه نشود و در جامعهٔ رو به تزاید، چشم پوشی کنیم، واقعاً سازندگان این نوع فیلمها (از دیدگاه نگارنده عوام فریبانه و پوپولیستی) اگر به زبان آمار و ارقام مدعیاند، تا چه اندازه توانستهاند از یک معضل فراگیر در جامعه مثل دروغ و دروغ گویی جلوگیری نمایند و البته میدانیم که بنا به آیات و روایات متعدد، سرآغاز بسیاری از آسیبهای اجتماعی و خانوادگی همین دروغ است؛ معضلی که یکی از مسئولین تراز اول کشور یعنی حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور معتقد است که دروغ گویی در جامعه نهادینه شده و متأسفانه در بین مسئولین دولتی این موضوع بیشتر رایج است (نقل به مضمون).
شهید آوینی میگوید: «تنها کسانی آثارشان، حرفها و نوشتهها و فیلمهایشان را در هالهای از ابهام میپیچند که میخواهند نادانی خود را پنهان کنند. دانایی و تظاهر به دانایی هر دو در نظر عوام الناس پیچیده و بغرنج جلوه میکنند، اما فقط در نظر عوام و در اینجا متظاهران به روشنفکری از مردم، عامی ترند، چرا که مردم با خودشان رودربایستی ندارند و از پیچیدگی و پیچیده نمایی گریزانند، اما متظاهران چنین نیستند. و بدترین متظاهران، آنانند که امر بر خودشان نیز مشتبه شده است...».
واقعاً مشکل کجاست که برخی این گونه دچار تشکیک و دوگانگی در رفتار و گفتار شدهاند؟ آیا مشکلات متوجه متولیان و مسئولین حوزه فرهنگ و هنر کشور است که خدای نکرده به دلیل نداشتن شأنیت واقعی در این جایگاه، چنین به وادادگی فرهنگی افتادهاند و یا جبر و اقتضائات زمانی آنان را مرعوب و مجبور ساخته تا این گونه از سر ناچاری تن به این نوع حمایتهای منفعلانه دهند و شاید هم به خاطر وجود دلارهای نفتی است که موجد پدیدهای نامبارک به نام رانت و پارتی بازی و قشر سالاری و رفیق سالاری میشود تا مصادر فرهنگی و هنری (نه در تمامی ابعاد) به دست نااهلانش بیفتد و طلایهداران واقعی و اندیشمندان واقعی فرهنگ در محاق قرار گرفته و گوشه نشین شوند؟
آیا در حوزه هنر هفتم مشکل معدود تهیه کنندگان است که با نفوذ در ساحت دولت، میتوانند به آسانی و با یک اشارتی، مجوز ساخت هر نوع فیلمی را بگیرند و یا تنها مشکل، وجود تعداد انگشت شمار از فیلمسازانی است که اساساً به تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم اعتقادی نداشته و با نگاه به پردیس غرب و جزیره اوهام خویش، تنها به گیشه و فتح جشنوارههای خارجی میاندیشند؟
آیا این «پیچ تاریخی» در حوزه فرهنگ با این رویه کنونی به چاه ویل نخواهد انجامید؟ به عبارت دیگر ادامه این روند ارتجاع به معنای واقعی کلمه نیست؟! شاید جشنوارههایی به مانند «جشنواره عمار» افزون بر آن که واکنشی نسبت به این مسیر نامطلوب است، در عین حال طلیعهای است برای گذاشتن سنگ بنای جدید در این حوزه؟
البته ناگفته نماند که دبیر جشنواره امسال فیلم فجر در دیدار با آیتالله سبحانی مدعی شده که: «بنا را بر این گذاشتهایم که آثار بیش از پیش رنگ و بوی انقلابی بگیرند و دغدغههای مردم را در قاب سینما به نمایش بگذارند که در این زمینه آثار بسیار خوبی در جشنواره امسال حضور دارد».
نگارنده آرزو میکند و مردم هم امیدوارند تا این اتفاق مبارک بیفتد و کمترین انتظار ما این است که کاندیدای ریاست جمهوری آینده، استراتژی و جهت قطب نمای خود را شفاف و اصولی برای مردم اعلام نماید. البته صدا و سیمای، به ویژه سیما) جمهوری اسلامی هم از این امر مستثنی نیست. متأسفانه سیمای جمهوری اسلامی که به فرمایش حضرت امام (ره) باید دانشگاه علم، اخلاق، امید و آگاهی باشد، از گزند روزگار در امان نمانده و به بهانه رقابت با ماهوارههای خارجی، قافیه را باخته و بعضاً دچار نوعی آفت زدگی و آشفتگی فرهنگی در قالب ساخت فیلمها و سریالهای بیمحتوا شده است که اگر این گونه قابهای بصری و دیالوگهای تکراری و نخ نما شده بیخاصیت به درد دنیایمان نخورد، قطعاً به درد آخرتمان هم نخواهد خورد! (نمونه اخیر سریال «یلدا» بود که سازندگان آن ناخواسته! در دامی افتادند که محتوای سریال حاصلی جز هدم و ایجاد تشکیک و ایهام و ابهام در باورهای پاک عزاداران حسینی نداشت) البته این مسأله به هیچ وجه نادیده انگاشتن زحمات و تلاشهای بیوقفه دست اندرکاران و بطور کلی مجموعه عوامل صدا و سیما و برنامههای خوش ساختی که تاکنون بوده، نیست. (انشاءالله در فرصتی مناسب به تفصیل بیان خواهم نمود)
بنده بر این باورم که در اوضاع کنونی، جامعه ما بیشتر نیازمند محصولات فرهنگی ـ اخلاقی است تا مسائل فلسفی و عرفانی و حتی سیاسی. ما به فیلمهای اخلاق مدار با رویکرد اجتماعی و حتی «سینمای مبارزه» مانند فیلم «چمران» و فیلم «شکار» با بازی پرویز پرستویی و مرحوم خسرو شکیبایی محتاجیم. از این منظر بر مسئولین امر لازم است شک و دوئیت را کنار گذاشته و با پشتوانه چند هزار ساله تاریخی و تجربه سی و چهار ساله انقلاب اسلامی، شکوه ایران اسلامی را به رخ جهانیان کشند.
شهید بزرگوار آوینی میگوید: «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است. این عصر جاهلی از همه آن اعصار جاهلی دیگر در تمامی قرون پلیدتر است و شیطانیتر، عاد و ثمود و فراعنه، اشرافیت ونژاد پرستی یونان و روم باستان، بربریت مغولها و... همه همه در این دوران جمع آمدهاند. اما با نقابهای موجه آدابدانی و تکنولوژی و رفاه و حقوق بشر و... و الفاظی تهی از معنا از همین نوع...
اما تو «ابراهیم جان» بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجیها فیلم مساز و هر گاه خسته شدی، این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است بخوان:
«ای بلبل عاشق، جز برای گلها مخوان
دست دعای دلسوختگان
آن همه بلند است که تا آسمان هفتم میرسد
ای بلبل عاشق، جز برای شقایقها مخوان»
برگرفته از کتاب (آموزش و تربيت اخلاقي و معنوي اعضا و جوارح آدمي در قرآن) اثر: علی سعیدی
براي اعضا و جوارح آدمي در دنياي امروزه دهها وشايد صدها رشته پزشكي از درجه تخصصي تا فوق تخصصي داير شده است و هزاران مركز درماني و بهداشتي براي حفظ سلامتي و معالجه بيماريهاي آنها بوجود آمده است. همه ساله هزاران نفر از جوانان هر كشور نيز براي تحصيلات در حوزه طبابت و رسيدن به مدارج عالی تخصصها و مهارتهاي لازم در شناخت بدن انسان و اعضا و جوارح آن، رنج تحصيلات را برخود هموار ميسازند و روز به روز بردامنه تلاشهاي علميخود در جهت شناخت بيشتر اندام انسان و پيچيدگي اعضا و جوارح آن میافزایند.اين تلاشها همگی در جهت پاسخگويي به نيازهاي پزشكي انسان و در راستای سالم سازی جسمیاو ميباشد تا آنها را از انواع بيماريها و آفاتي كه ويژه اعضا وجوارح آدمياست برهاند. اعضا و جوارحي كه از شگفت انگيزترين و اسرارآميزترين نمونههاي جهان آفرينش هستند و براي هيچكدام نميتوان نمونهاي با این ظرافت، حجم و عملكرد درخارج از بدن انسان مهيا نمود. علي(علیهالسلام) در شگفتي اين اعضا و جوارح ميفرمايد:
«اعجبوا لهذا الانسان، ينظر بشحم و يتكلم بلحم و يسمع بعظم ويتنفس من خرم از ويژگيهاي انسان به شگفت آييد با پارهاي پي مينگرد و با قطعهاي گوشت سخن ميگويد و با استخواني ميشنود و از شكافي نفس ميكشد.»
اما نگاه به موضوع اعضا و جوارح و چگونگي سلامتي و بيماري آنها از ديدگاهي ديگر نيز حائز اهميت است و آن فرائض و احكاميمعنوي است كه از ناحيه آفريننده آن اعضا يعني خداوند و از طریق قرآن کریم درباره اعضا و جوارح آدميبیان شده است. در اين زمينه هم علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «ان اللّه سبحانه قد فرض علي جوارحك كلها فرائض يحتج بها عليك يوم القيامه؛ خداوند سبحان براي همه اعضا و جوارح تو احكاميرا واجب كرده كه روز قيامت با آنها بر تو دليل و بهانه ميآورد.»
عملکردها و افعال انسانها كه ناشي از تفاوت آنها در توجه و عمل به احكام مذکور ميباشد، دامنهاي وسيع از فضائل و رذائل را در بر ميگيرد. غفلت از اهميت و حساسيت نحوة استفاده معنوي از اين اعضا و جوارح، فجايع و زيانهاي ناگوار و جبرانناپذيري رامتوجه زندگي بشر نموده است. از همين رو صاحب نظران تعليم و تربيت نيز در باب «تربيتحواس»و از جنبههای جسمیتا معنوی آن سخنها گفتهاند و برای هر عضوی مهارتهای آموزشی و تربیتی گوناگونی را در نظر گرفتهاند. از جمله آنها این سخن است که میگوید:«شخص، وقتي داراي ذهني فعّال و نيرومند و نيروي استدلال و استنتاج خواهد بود كه حواس سالم داشته باشد؛ يعني درست ببيند و درست بشنود، ادراك حسي وي صحيح انجام بگيرد و در نتيجه درست بينديشد. بنابراین درست انديشي مستلزم ديدن و شنيدن درست ميباشد. به همين سبب است كه خداوند شنوا و بينا بودن را از صفات خود ميشمرد «ان الله كان سميعاً بصيراً.»
بنابر این اولين امر ضروري در تعليم و تربيت اين است كه سلامت و آزمايش حواس فراگيران و شايستگي آنها براي ادراك صحيح مورد توجه باشد و كمترين كار در اين خصوص اين است كه شرايط بينايي يا شنوايي آنان رعايت گردد تا نوشتهها و گفتههاي معلم بهتر ديده و شنيده شود. بر معلم شايسته، لازم است كه والدين دانشآموزانی را که از ضعفحواس رنج میبرند، آگاه سازد تا تدابير لازم براي درمان آنان اتخاذ شود، چه اگر ايشان با همين وضع در مدرسه بمانند به احتمال زياد به عقب ماندگي درسي مبتلا خواهند شد.»
به عنوان مثال در باره زبان که نطق و بیان را برای انسان ممکن میسازد گفته شده است: «فكر كاملاً به زبان متكي است و بدون آن نميتواند به نقاط دور دست سير كند، زبان وسيله ارتباط و تفاهم است، زبان وسيله تعبيرهاي رواني و ذهني است، زبان وسيله تحصيل علم و گسترش تجارب است، زبان وسيله تحكيم روابط ملي است، زبان وسيله سازگاري است و... بنابراين سخن گفتن در واقع مهارتي است كه بايد مانند ساير مهارتها آموخته شود و شايد از مهارتهاي ديگر دشوارتر است و اختلالات مختلفي هم براي گويايي توسط متخصصان شناسايي شده است كه با تدابير خاص رواني و زيستي و معنوي قابل برطرف شدن ميباشند.
همچنين گفته شده استانسان زبان را به عنوان وسیلهای برای رسیدن به یک هدف یاد میگیرد.این وسیله به قدری مهم است که گاهی خود جای هدف را میگیرد چنان که مربیان امروز هنگام شمردن وظایف آموزش و پرورش، زبان آموزی را در آغاز این وظایف قرار میدهند هم چنین در تمام کشورها آموزش زبان، قسمت مهم برنامه درسی را تشکیل میدهد و مقدار زیادی از اوقات دانش آموزان را میگیرد.
علت اهمیت زبان در عصرحاضر این است که مربیان امروز به زبان مانند مجموعهای از اصوات، الفاظ و ترکیبات نگاه نمیکنند بلکه آن را هم چون آئینة صافی میدانند که افکار و عواطف انسان در آن منعکس میشود و زبان بزرگترین وسیله قابل اطمینان برای حفظ میراث فرهنگی در گذشت زمان است و نیز زبان است که میان فرد و محیط اجتماعی ارتباط برقرار میکند.
اركان زبان آموزي هم همان طور كه متخصصان مطرح كرده اند و سالهاست اين اركان و آموزش آنها به معلمان جهت انتقال به فراگيران درس داده ميشود عبارتنداز شنيدن و خواندن براي پي بردن به افكار ديگران و گفتن و نوشتن براي آگاه ساختن ديگران از مقاصد و افكار خود.
وظيفه آموزگاران اين است كه به توسعه تجربهها و احساس شاگردان كه در واقع به منزلة غذاي فكر است بپردازند و كوشش كنند تا شاگردان واژههاي ضروري را براي بيان افكار و تصورات خود در دسترس ذهن داشته باشند.آنگاه آموزگار بايد به ايجاد موقعيتهايي براي اظهار و بيان مانند استدلال، مقايسه، قضاوت و گزارش كمك كند تا كودكان در شرايط طبيعي و واقعي ياد بگيرند كه چگونهانديشه ها و احساسات خود را در قالب لفظها بريزند و بدين ترتيب هم در نيروي ايجاد فكر و هم در مهارت بيان فكر پيشرفت كنند. اين فضاي مدرسه است كه گاه كودك را براي هميشه خاموش ميكند و او را از سخن گفتن باز ميدارد و گاهي هم به عكس بيش از پيش امكانات و انگيزههاي سخنوري و گفتگو را برايش فراهم ميكند.
مثلاً در مورد مهارت گوش دادن، معلمان بايد بچه ها را از حالت متكلم بودن در بياورند و با آموزشهاي آگاهانه و برنامه ريزي شده مواردي مانند رعايت نوبت در گفتگو، اختصار در بيان مطالب و دقت و گوش دادن به گفتار ديگران را به بچهها بياموزند. براي آموزش هنرگوش دادن، بايد آشنايي با ارزش و لذّت خاموشي و عمق پر جلال ابهت و سكوت، عادت به مطالعه و ارزشيابي از گوش دادن را به فراگيران ياد داد.
یکی از استادان تربیت میگوید: «از جنبههای معنوی و اخلاقی هم باید زبان را تربیت کرد چرا كه در ارتباط بین دو انسان واژهها و کلمات گاهی نقش سازنده یا مخرب دارند، گاهی کلمات ناسالم به طور ناخودآگاه در گفتار متداول والدین یا فرزندان (و یا حتی معلمان با آنها) به کار برده میشود و پیامدهای مخربی را به بار میآورد.بعضی از کلمات روح انسان را خراش میدهند وموجب شیارها و زخمهایی در دل میگردند كه این زخمها گاهی کاریتر از زخم شمشیر است و ماندگارتر نیز خواهد بود و همواره روح آدمیرا آزار میدهد و منجر به بیماریهای روانی و انحرافات رفتاری میشود.از همین رو امام علی(عليهالسلام) فرمودهاند: «زبان تربیت نشده، درندهای است که اگر رهایش کنی میگزد
كاري كه معلم و روحاني انجام ميدهد از كاري كه پزشك انجام ميدهد مهمتر است، چون دو گروه اول با قوه روحاني و عقلاني انسان كار دارد. اگر كار با جسم و جراحي مغز و اعصاب و قلب حساس است و با يك ميليمتر اشتباه جان يك نفر به خطر ميافتد شما بدانيد در مسائل اخلاقي و روحاني از اين هم حساستر است اما اين طور شفاف نيست و كسي جواب پس نميدهد و ما خيلي مرتكب قتل هاي عقلاني و روحاني ميشويم ولي نميفهميم ولي قتل جسماني زود معلوم ميشود، مريض را ميدهند زير دست جراح، وقتي جنازه شد، همه ميفهمند و يكسري گريه و زاري ميكنند و يك عده ميپرسند چه شد؟ اما قتل روحاني و عقلاني كه در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي و رسانه ها اتفاق ميافتد كسي متوجه نميشود و كسي يقه كسي را نميگيرد.
درباره معاني جوارح كه همان اعضاي بدن است در مفردات ميگويد: حيوان شكاري را هم جارحه ناميدهاند زيرا زخميميكند و يا كسب ميكند، اعضاي بدن را هم كه كار ميكنند جوارح گويند زيرا اثر ميگذارند و يا كسب ميكنند.
بنابراین با اندك تأمل در اين موضوع به نقش اعضا و جوارح در سازندگي و يا تخريب شخصيت و زخم زدن به خود و ديگران و هم چنين جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم پي خواهيم برد. شايد بتوان گفت شخصيتهاي برجسته و ممتاز در هر دو بعد مثبت و منفي كساني بودند كه از اعضا و جوارح خود حسن استفاده يا سوء استفاده را نمودهاند. گاهي انسانهايي را ميبينيم كه از كلام و زبانشان درّ و گوهر ميبارد و آن چنان با تأمل، تأني و آرامش سخن ميگويند كه نفوذ سخنان آنها تا سالهاي سال در دلها باقي ميماند.اين حاصل نميشود الّا با سكوتها و تأملهاي طولاني كه خود موجب تربيت و پيراستن كلام و گفتار نيز ميگردد و همان خاموشي ها نيز نوعي تربيت معنوي حواس و حاصل آن است.
شوراهاي اسلامي شهر از جمله نهادهاي مردمي در جمهوري اسلامي به شمار مي آيند . نگاهي به فلسفه وجودي اين نهاد مردمي نشان مي دهد كه شوراي شهر ، تبلور مردم سالاري و سرمايه اجتماعي بوده و در تلاش است تا شهربا برخورداري از عنصر همراهي شهروندان ، بسوي آباداني عزيمت كرده و شهري در خور شان ساكنين آن ساخته شود. اصولا يكي از مواردي كه در سايه سار وجودي شوراهاي شهر بدست آمد ه افزون بر حضور فرهنگ شهروند سالاري ، همانا مشاركت معنادار شهروندان در عرصه هاي تصميم سازي ، تصميم گيري ، نظارت و حتي اجراي موضوعات شهري در تمامي ابعاد آن است .
نتيجه باز نگاهي به آثار ناشي از حضور شوراي اسلامي شهر ، نشان مي دهد كه افزون بر مشاركت همه جانبه شهروندان در امور شهر ، كاستي هاي شهر به شدت كاهش يافته و با ارتقاي كمي و كيفي شهر كه ارتناط مستقيمي با زندگي شهروندان دارد ، حتي موضوعات شهري نيز تغيير ماهوي داشته اند. يقينا اگر اين مهم يعني شوراهاي شهر شكل نمي گرفت نه تنها شرايط زندگي در شهرها سخت مي شد بلكه چرخه توسعه يافتگي شهرها دچار نوعي تنبلي مفرط مي شد. به هر روي اگر امروزه شاهد حركت شتابناك شهرها بسوي توسعه و آباداني هستيم بايد چرايي و دلايل آن را در شوراهاي اسلامي جست و راز اين موفقيت در عنصر جلب مشاركت همه جانبه شهروندان در امور شهر مي باشد.با دستيابي به اين موفقيت ها است كه مي توان اذعان داشت كه شوراي شهر يك ثروت و سرمايه بي بديل اجتماعي است.
شهروندانی که املاک بدون سند دارند می توانند از طریق سیستم جی پی اس موبایل خود موقعیت جغرافیایی ملک را در سایت سازمان ثبت کنند تا مقدمات ثبت ملکیتشان انجام شود.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني كانون سردفتران و دفترياران : افرادی که مدعی مالکیت ملکی هستند باید نقشه UTM و مدارک ارائه کنند تا سند ملکی آنها صادر شود. البته با طرح جدید می توان تنها با تعیین مختصات ملک توسط GPS در سایت سازمان ثبت درخواست صدور سند کرد و دیگر نیازی به سند نیست.
ماهواره هایی که در 20 هزار کیلومتری زمین قرار دارند می توانند از طریق سیستم GPS گوشیهای تلفن همراه موقعیت خود را مشاهده کنند. از این طریق شهروندان که املاک بدون سند دارند می توانند از طریق سیستم جی ام اس موبایل خود موقعیت جغرافیایی ملک را در سایت سازمان ثبت کرده تا مقدمات ثبت ملکیتشان انجام شود. بعد از این کار شهروندان با ارائه سایر مدارک با سرعت بیشتری می توانند سند مالکیت خود را دریافت کنند.
اگر این مختصات در اراضی ملی تعیین شود، در زمان بررسی مشخص شده و بی تردید برای متقاضی سندی صادر نمی شود و به این ترتیب از زمین خواری، تجاوز و تعرض به این اراضی جلوگیری می شود.
ارسال نقشه ملک به همراه پایان کار برای آپارتمانها را یکی از اقدامات مهم سازمان ثبت برای تسهیل صدور سند مالکیت است و طی توافق با سازمان نظام مهندسی یک نسخه از نقشه در اختیار متقاضی قرار می گیرد که همان ملاک عمل واحد ثبتی است. اگر همراه با پایان کار، نقشه هم تحویل واحد ثبتی شود بازدیدی از ملک انجام نمی شود و زمان صدور سند کوتاه می شود.
به طور میانگین در سطح کشور، صدور سند تک برگی برای املاکی که دارای سند دفتر چه ای هستند یک هفته تا 10 روز طول می کشد و املاکی که دارای سند تک برگی هستند به هنگام نقل و انتقال و در همان روز سند جدید برایشان صادر می شود. البته در کلانشهرها به دلیل حجم بالای کار، ممکن است این فرآیند کمی طولانی تر باشد اما در تلاشیم این زمان به حداقل برسد.
هزینه هر برگ سند را 25 هزار تومان است که این مبلغ براساس قانون بودجه به خزانه واریز می شود و هزینه پست ارتباطی به سازمان ثبت ندارد و اگر برای ملک مورد تقاضا، سابقه مالکیت وجود نداشته باشد، حق الثبت نیز دریافت می شود که 10 درصد قیمت ملک است.
از سال 90 هیچ گونه سند قدیمی صادر نشده و حدود 99 درصد سندها تک برگی بوده است
«وقتی قبح یک عمل بریزد» عنوان یادداشتی است که عبدالصمد خرمشاهی وکیل دادگستری در روزنامه اعتماد نوشته است.
به گزارش سرویس رسانه هاي ديگر ایسنا، در این مطلب آمده است: «همسرکشی» پدیدهای تازه نیست؛ گرچه در همین دو دهه اخیر در جامعه برجسته شده است. آنچه اینک در این پدیده و نابهنجاری اجتماعی به چشم میآید، عیانشدن شیوه ارتکاب آن است.
البته هنوز موارد وقوع همسرکشی جلوی اذهان عمومی آنقدرها زیاد نیست و این در واقع هشداری به تصمیمگیران کلان جامعه است. به خاطر دارم مدتی قبل در یادداشتی تاکید کردم که عدم توجه به روند وقوع جرایم خرد رفته رفته سبب ایجاد بستری برای وقوع جرایم کلان می شود؛ جرایمی که به ظاهر ساده به نظر می رسند؛ درگیریهای لفظی در خیابان، اهانت در حین رانندگی، تخلفات رانندگی و نظایر آن. وقتی برای چنین پدیدههایی فکری نمیشود و برای برخورد با آن هم تصمیمی اتخاذ نمیشود این جرایم آرام آرام به جرایم کلان تبدیل میشود.
از سوی دیگر وقتی قبح جرمی در اذهان میریزد داستان به همین سادگی در مقابل افکار عمومی روی میدهد. کارشناسان مختلفی در این سالها هشدار دادهاند که نگذاریم روحیه خشونت و قانونگریزی بیش از این رواج پیدا کند.
وقتی به این هشدارها توجهی نمیشود قتل زنی به دست شوهرش در ساوه رویداد عجیبی نیست.
باز هم باید تذکر بدهیم و نسبت به این تغییر وقوع جرایم خرد به جرایم کلان نزد مردم به مسئولان هشدار دهیم که این همسرکشی در ساوه هم آخرین واقعه نخواهد بود.
انتهاي پیام
این مقام مسوول افزود: باید وقف را همگانی کنیم و این سنت حسنه و فرهنگ ارزشمند دینی را در بین مردم جا بیاندازیم تا جایگاه خود را پیدا کند.
ساجدیفر اظهار کرد: قرآن در استان ما مظلوم واقع شده و اعتبارات سازمانها در این بخش محدود است و چه خوب است که ثروتمندان در زمینههای قرآنی هم وقف کنند.
وی با اشاره به پنجهزار موقوفه و 29 هزار رقبه در استان گفت:60 درصد درآمد موقوفات متعلق به عتبات عالیات است و باقی درآمدها برای مراسم روضه خوانی، حوزه های علمیه، ایتام، بهزیستی، سادات، بقاع متبرکه و مساجد به کار می رود.
این مقام مسوول یادآور شد: وظیفه شرعی و قانونی اوقاف اجرای نیات واقفین است بنابراین ما موظف به اجرای نیت واقف هستیم و خارج از ان نمی توانیم اقدام کنیم.
«من مادر هستم»؛ فیلمی رئال و اجتماعی است که با دستمایه قرار دادن موضوعی به ظاهر ساده به یک آسیب اجتماعی ـ که درونمایه فیلم را تشکیل میدهد ـ میپردازد. این فیلم از نظر اجرا و کارگردانی، دارای نقاط مثبت و برجستهای است که با فیلمهای گذشته جیرانی (قرمز، صورتی، ستاره میشود، کافه ستاره و...) تفاوت بسیاری دارد و در مقام کارگردانی، یک گام به جلوست؛ اما اساساً به دلیل نوع نگاهی که کارگردان به تاریخ، فرهنگ و زندگی اجتماعی در ایران دارد، همواره فیلمهایش ـ به ویژه مورد اخیر ـ به لحاظ مفهوم و محتوا با اما و اگرهایی روبهرو شده و چند علامت پرسش برای مخاطبین و منتقدین خود باقی میگذارد!
برای نمونه، زنان فیلمهای جیرانی بیشترشان مهجورند و در محدودیتهای به اصطلاح جبری و تاریخی قرار دارند و همیشه محکوم! و مقصر اصلی در هر رخداد ناگواری، آنان هستند؛ توجه کنید به سه شخصیت زن فیلم (سیمین، آوا و همسر نادر) و یا بهرهبرداری نادرستی که از چادر مشکی در مکانهایی خاص و یا افرادی خاص میشود. همچنین توجه کنید به نوع پوشش زنان زندانبان و یا زندانیان زن در این فیلم و نیز علل و عوامل ریشه خیانت در این فیلم که به خوبی روشن نشده و دارای لحنی دوگانه است.
البته کارگردان تلاش کرده تا کاراکتر اصلی زن فیلم (همسر نادر) را مخالف بیبندوباری همسر و یا آزادی و استقلال دختر جوان و مجردش نشان دهد؛ اما به خوبی نتوانسته از عهده شخصیت محوری این زن به عنوان نماد زن ایرانی بهره گیرد.
اما به طور کلی و این که اگر از نواقص آن چشمپوشی کنیم، دیگر اجزا و عناصر دراماتیکی فیلم به خوبی کنار هم چیده شده و صرفنظر از سکانس پایانی آن (صحنه اعدام) که بیشتر شبیه ملودرامهای سبک است، توانسته رفاهزدگی بیش از اندازه و عاری از معیارهای اخلاقی و دینی را به نمایش بگذارد.
این فیلم به سبکی از زندگی جدید در میان قشری از جامعه میپردازد که لزوماً نمیتوان گفت، از دل «بوروکراسی دولتی» برآمده، بلکه در نتیجه فرآیند رشد و پیشرفت کشور شکل گرفته و مولود پخش نامناسب ثروت، درآمد و منزلت اجتماعی است؛ شیوهای از زندگی که بیشتر مبتنی بر فلسفه لذات است و اپیکوریستها آن را نوعی فضیلت شمرده و دکارت آن را در قاب محسوسات و واقعیات زندگی مادی میداند و همه چیز و همه کس را در ترازوی «عقل محض» میگذارد. (در اوایل داستان، سیمین که تازه از خارج بازگشته در پاسخ پرسش نادر که میگوید، چقدر لاغر شده، به طعنه میگوید: از خوشی زیاد است! و یا در سکانسهای پایانی، نادر در حضور قاضی از اعتقاد نداشتن به مکافات عمل سخن میراند!)
البته ناگفته نماند که این فیلم واکنشهایی را به دنبال داشت؛ برخی برای آن هورا کشیدند و در مقابل آن، عدهای فریاد برآوردند!
به باور نگارنده، هر دو گروه کار درستی کردند (مشروط به دریافت مجوز از مراجع ذیربط). برخی از دوستان به چند صحنه و گفتوگو ـ به لحاظ حقوقی ـ خرده گرفته و جمعی هم آن را مغایر با ارزشهای دینی و انقلابی دانستند.
به هر حال، دمکراسی یعنی بالا بردن آستانه تحمل خود نسبت به نظر مخالف. از طرفی سازندگان فیلم نیز باید بهتر از اینها از عنصر «اقناع» برای مخاطب بهره میبردند تا کمتر شاهد این گونه مسائل میشدند؛ اما گذشته از مسائل حاشیهای، این فیلم را چنانچه متوجه طبقه متوسط برآمده از بوروکراسی دولتی بدانیم و یا نقد جریان شبه مدرنیسم و شبه روشنفکری، در حد بضاعت خود توانسته زنگ خطر را برای جامعهای که در گذر از زندگی سنتی، به سمت مدرنیته گام برمیدارد، به صدا درآورده و هشدار دهد.
این فیلم در نود دقیقه به یک معضل و آسیب اجتماعی، خلاصهوار و مینیاتوری میپردازد؛ از سویی به متولیان امور فرهنگی کشور نیز گوشزد میکند که چنانچه توجه و سرمایهگذاری بنیادین نسبت به مقوله فرهنگ ـ آن گونه که رهبر معظم انقلاب از آن به دغدغه اساسی و همیشگی خویش یاد میکند ـ انجام نگیرد و فصلی، مقطعی و یا مصلحتی برخورد کنند، باید فاتحه تاریخ و فرهنگ اصیل ملی و دینی این مرز و بوم را خواند.
رضا بیادی
لطفا جهت تبلیغات با ما تماس بگیرید.
دفتر: ساوه خیابان پیروزی بالاتر از پزشکی قانونی
تمامی حقوق محفوظ است ، طراحی شده توسط کامپوسیس، رادیو ساوه توسط سرورهای قدرتمند محکم هاست پشتیبانی میشود.