شنبه 3 آذر 1403 | Saturday 23 November 2024

شنیده‌ها، حاکی از آن است که فیلم «چمران» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا به بخش مسابقه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر نرسید. البته این مهم نیست، بلکه مهم ورود دوباره حاتمی کیای عزیز (پس از چند سال غیبت) به حال و هوای فیلم‌های دهه شصت و هفتاد با رویکرد جنگ و دفاع مقدس است.

به همین بهانه، چند شبی بود که مروری بر آثار اکران شده از این کارگردان توانا و متعهد داشتم و از میان آن‌ها فیلم «دیده‌بان» (محصول ۱۳۶۷) برایم بسیار جذاب بود؛ فیلمی روان، دوست داشتنی، عاطفی و به دور از ریا و حقه و تزویر که با فیلم‌های رایج هالیوودی به غایت تفاوت ماهوی دارد و به قول شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی، «فیلمی بود با‌‌ همان صفا و صمیمیت جبهه‌های جنگ که از قالب و تکنیک گذشته» و با قالب تازه، حرف‌های تازه‌ای برای مخاطبین خود دارد.

این فیلم آنقدر زیبا و جذاب است که مایلم مطالب آن را با هم از زبان سیدمرتضی آوینی بازخوانی کنیم.

شهید آوینی می‌گوید: «مهم‌ترین خصوصیتی که فیلم "دیده‌بان" به آن دست یافته، عدم تکلف و تصنع است و در سینمای معهود ما این دستاوردی بسیار عظیم است... باید فیلم از تکلف و تصنع دور شود و صداقت پیدا کند... صداقت. از لحاظ تأثیر فطری و اخلاقی بر مخاطب، مهم‌ترین جز هنر و تبلیغات متعهد است».

متأسفانه در دنیای امروز، بیان سیدمرتضی آوینی در مورد «دیده‌بان» و «مهاجر» رنگ باخته و کمتر آن را می‌بینیم و به قول طرفداران «مکتب فرانکفورت» که میان «عقلانیت صوری و ابزاری» و «عقلانیت فرهنگی (ذاتی)» تفاوت قائلند، بر این باورند که عقلانیت صوری مبتنی بر خرد تکنولوژیک است و هدفش خدمت به نیروهای سلطه‌گر و نه‌‌ رها ساختن مردم از بند تسلط است.

اما عقلانیت فرهنگی؛ به کار بردن ابزار و وسایل تکنولوژیکی را مستلزم ارزیابی بر حسب ارزش‌های انسانی، عدالت، صلح و شادمانی می‌داند.

سید مرتضی می‌گوید: «در فیلم‌های حاتمی کیا همه چیز زنده است. فی المثل به یاد آورید خمپاره‌ها را (چه در دیده‌بان و چه در مهاجر) که زنده‌اند، بی‌حساب و کتاب نمی‌آیند و به قول خود حاتمی کیا، انفجار‌ها «نقش» بازی می‌کنند و یا رابطه محمود با نی‌اش، رابطه انسان با یک وسیله بی‌جان نیست، رابطه غریب دورمانده‌ای است که با همدم خویش راز می‌گوید... حاتمی کیا با روح اشیاء سروکاردارد نه با جسم آن‌ها...» مثلاً در فیلم «مهاجر» رزمنده‌ای را می‌بینیم که با هواپیمای پهباد (بدون سرنشین) ارتباط معنوی برقرار می‌کند و زمانی که اسد (رزمنده نقش اول فیلم) پلاکهای شهدا را به گردن پهباد می‌اندازد و به پرواز در می‌آورد، در اثر برخورد و صدای زیبای پلاک‌ها با بدنه پهباد در آسمان به رقص در می‌آیند و شهید آوینی می‌گوید: «و اینچنین، حاتمی کیا به پهباد جان می‌بخشد و از آن» مهاجر «ی خلق می‌کند جاودان، به جاودانگی» هجرت «... در تفکر حاتمی کیا نه تنها انسان‌ها مسیطر ابزار تکنولوژی نیستند. بلکه این» وسیله «است که جان دارد».

هرچند نگارنده به دلیل حضور در زندان‌های بعثی عراق (۱۳۶۹-۱۳۶۱) توفیق دیدن فیلم «دیده‌بان» را روی پرده نقره‌ای سینما نداشته، اما با دیدن آن و گونه‌هایی از این دست در سینمای خانگی به ضرس قاطع می‌گوید که فیلم «دیده‌بان» موج جدیدی در سینمای ایران و به ویژه سینمای دفاع مقدس از نگاه فیلم سازان و تماشاگران ایجاد کرده است؛ زیرا این فیلم تصویری واقعی، لطیف و بدون حاشیه از جنگ را به نمایش می‌گذارد.

شهید آوینی بیان می‌کند، فضای صادقانه فیلم‌های «دیده‌بان»، «انسان و اسلحه» و «عبور» یک عامل معنوی است که دیگر عوامل را تحت الشعاع می‌گیرد و حتی ضعف‌های فیلم و اشتباهات آن را می‌پوشاند؛ اما این فضای صادقانه چگونه و با چه اسبابی در فیلم‌ها ظهور یافته است و در پاسخ به این پرسش چه باید گفت؟

باید گفت، بازی‌های بی‌تکلف و دور از تصنع؟ داستان بسیار خوب؟ فضاهای مشابه جبهه؟ دیالوگ‌های صمیمی و منطبق بر واقعیت؟ شخصیت فردی هنرپیشه‌ها؟...

اما پاسخ نهایی، هیچ یک از این‌ها نیست، هرچند این فیلم‌ها به تفاوت مراتب از این خصوصیات برخوردار بوده‌اند (اما) صداقتی که در این فیلم ظهور یافته، نازله ارواح صادق سازندگان آنهاست و بنابراین هیچ یک از اجزای فیلم‌ها را نمی‌توان پیدا کرد که از این صداقت بی‌بهره باشد...».

نگارنده بر این باور است، فیلم‌های اینچنانی به دلیل نوع نگاه معصومانه خالق اثر به موضوع داستان و ضرب‌آهنگ‌های روان و منطقی، پیامی ارزشی، فطری و انسانی را به مخاطب می‌دهد و صادقانه بیننده را به حقیقتی رهنمون می‌سازد که مولود آن دمیدن روح تعهد در کالبد جامعه و «انسان بماهو انسان» است.

به عبارت دیگر، فیلم‌های «دیده‌بان»، «مهاجر» و این آخری‌ها فیلم «روزهای زندگی» (محصول ۱۳۹۰) ساخته پرویز شیخ طادی م،ا را در گذشته جا نمی‌گذارد، چرا که آدمی را به کشف گوهر وجودی خویش هدایت می‌کند و به همین دلیل، فرا‌تر از زمان و ابدی هستند.

جامعه‌شناسان رسانه و ارتباطلات جمعی می‌گویند که تأثیرگذاری طولانی مدت و مستمر، یکی از ویژگی‌های فیلم‌های خوش ساخت است ـ که هم به لحاظ بعد مثبت و هم بعد منفی‌ـ ممکن است ده‌ها سال برای مخاطبین جذابیت داشته باشد و تأثیرات آن بر روح و افکار شخص حاکم شود.

با این توصیف واقعاً کدام سینماگر حرفه‌ای و بیننده منصفی هست که خاطره خوش و به یاد ماندنی فیلم «بچه‌های آسمان» ساخته مجیدمجیدی (محصول ۱۳۷۵) را فراموش کرده باشد؟

به یاد آورید سکانس مربوط به مسابقه دوندگی بچه‌ها و نفس زدن‌های پراضطراب پسرک خردسال را که نمی‌خواهد نفر نخستمسابقه باشد تا به عنوان نفر دوم، برنده کفش کتانی شود.

واقعاً این صحنه و تصاویر دویدن پسر مضطرب و خواهرش و کفش کتانی که به صورت مونتاژ موازی انجام می‌شود، به یادماندنی و تأثیرگذار است و یا فیلم «یک حبه قند» و «زیر نور ماه» به کارگرانی رضا میر کریمی (محصول ۱۳۷۹ و ۱۳۸۹) و همین طور سریال قشنگ و زیبای «قصه‌های مجید» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و نقش آفرینی جذاب مهدی باقربیگی (در نقش مجید) و به نویسندگی نویسنده‌ای توانا یعنی هوشنگ مرادی کرمانی.

همچنین می‌توان از نمونه فیلم‌های خارجی به فیلم «گلادیاتور» ساخته ریدلی اسکات (محصول سال ۲۰۰۰) اشاره کرد. انصافاً این فیلم حماسی ـ صرف‌نظر از درون مایه سیاسی آن ـ با همه اجزا و عناصر درامای آن دست به دست هم می‌دهند تا به ببیننده حس غیرت، شجاعت، وفا و فداکاری در راه میهن را تزریق کننند؛ البته تأثیر پرسوناژ اصلی فیلم یعنی «راسل کرو» و بازی اعجاب انگیز و معصومانه او، این فیلم را ماندگار کرده است.

سید مرتضی می‌گوید: «هنرمند آینه‌ای است که اگر صیقلی نباشد، صورت زیبای حقیقت را مشوه و کج و معوج می‌نماید... تاریخ سینما، تاریخ تکامل تکنیک سینما در جهت ایجاد» تفنن بیشتر «است و اصلاً آنچه که باعث شده تا سینما به سلطنت و محبوبیت امروز خویش در سراسرجهان دست یابد همین هویت تفننی و اعجاب انگیز آن است، بنابراین فیلمساز متعهد مسلمان پیش از هرچیز باید به تکنیک متناسب با پیام خویش دست پیدا کند و آنگاه رفته رفته ذائقه تماشاگران را در جهت قبول حق تغییر دهد.. (بنابراین) ما مخالف تفنن نیستیم، بلکه معتقدیم که هنر نباید در خدمت تفنن باشد و اگر باشد، هنر نیست... و نه اینکه مردم به تفنن نیازی نداشته باشند، اما مقصد هنر این نیست...».

البته نکته‌ مهم در این بخش که لازم است بیان شود این که پس از دیدن فیلم دیده‌بان با یک استفهام و پرسش روبه‌رو شدم که اساساً چرا پس از گذشت بیش از دو دهه (از زمان اکران دیده‌بان) هر چه جلو‌تر آمده‌ایم، به جز اندکی از فیلم‌ها که اثر ماندگاری آن‌ها بیشتر است و رابطه معقولانه و مؤمنانه با مخاطب برقرار می‌کند، دیگر فیلم‌ها به جز رنگ و لعاب چیزی در ذهن مخاطب باقی نمی‌گذارد؟!

به عبارت دیگر فیلم‌هایی که می‌خواهند حرفی برای گفتن داشته باشند، به قول سید مرتضی «بویی از حقیقت انقلاب اسلامی و معتقدات ما ندارد؟» و اساساً چرا فیلم‌هایی مانند «ورود آقایان ممنوع»، «زندگی خصوصی»، «یک عاشقانه ساده»، «گشت ارشاد»، «هیچ و... که بعضاً عنوان ژانر اجتماعی، آن هم از نوع انتقادی را با خود یدک می‌کشند، هیچ تغییری در رفتار و آداب اجتماعی و دینی ما به عنوان مسلمان آن هم از نوع شیعه که پرچم‌دار یک حرکت نوین در جهان کنونی است و به قول مقام معظم رهبری در یک پیچ تاریخی قرار داریم، ایجاد نمی‌کند؟

نگارنده به هیچ وجه قصد ناسپاسی نسبت به زحماتی که تاکنون در حوزه فرهنگ و به خصوص در حوزه هنر هفتم توسط دلسوزان و فرهنگ دوستان واقعی صورت گرفته و محصولات خوبی ارایه شده، ندارد؛ اما بعضاً فیلم‌های به اصطلاح «فاخر» هم به جز چندتایی مثل فیلم «طلا و مس»‌، ساخته همایون اسعدیان (محصول ۱۳۸۸) و چند فیلم دیگر که تاکنون ارایه شده، مابقی چنگی به دل مخاطب سینما نمی‌زند و تأسف‌بار‌تر از آن بعضی از فیلم‌های روشنفکر مآبانه و به اصطلاح «انتلکتوئل» (intelletuel) است که نه تنها رنگ و بوی مبانی دینی و انقلابی و ارزش‌های اسلامی و انسانی ندارد، و از داشتن جرأت و جسارت بیان حقیقت زیبای انقلاب شکوهمند اسلامی، عاری هستند، بلکه در پی اثبات و القای ارزش‌های پوسیده و کهنه شده حاکم بر فرهنگ غرب هستند که ماهیتاً با ذات نظام اسلامی و فرهنگ ایران و ایرانی تفاوت‌های اساسی دارد. حداقل انتظاری که از این نوع فیلم‌های به اصطلاح روشنفکری می‌رود، این است که بتوانند پیام آور صلح و دوستی و منادی ایمان و وحدت اجتماعی باشند، نه اینکه با مفاهیم پوچ فلسفی و فانتزی اجتماعی و به‌ درد نخور، ذهن بیننده را مشوه و دچار تشکیک عقیده نمایند.

برای نمونه اگر در گذشته اجازه ساخت فیلم‌های پوچ و بی‌خاصیتی مثل نوبت عاشقی، هامون، پری و سینما سینماست و... داده می‌شد، در اوضاع کنونی که دولت مدعی اصولگرایی است، چرا باید فیلم‌هایی چون «آلزایمر» (۱۳۸۹)، «محاکمه در خیابان» (۱۳۸۷) و این آخری‌ها «بی‌خود و بی‌جهت» (محصول ۱۳۹۰) که بیشتر مدیون بازیگران حرفه‌ای است تا موضوع طنز اجتماعی و... داده شود؟

متأسفانه ساخت برخی از آنها با بودجه‌های کلان و بعضاً میلیاردی (شاید هم از بودجه دولتی و کیسه مردم) تولید می‌شود! واقعاً این نوع فیلم‌ها چه باری را توانسته‌اند از روی دوش مردم بردارند؛ برای نمونه، اگر از آمار جرم و جنایت و رانت و رانت خواری ـ به ویژه رانت دولتی ـ و خیانت در امانت مثل اختلاس سه هزار میلیاردی ـ که متأسفانه چنانچه تدبیری اندیشه نشود و در جامعهٔ رو به تزاید، چشم پوشی کنیم، واقعاً سازندگان این نوع فیلم‌ها (از دیدگاه نگارنده عوام فریبانه و پوپولیستی) اگر به زبان آمار و ارقام مدعی‌اند، تا چه اندازه توانسته‌اند از یک معضل فراگیر در جامعه مثل دروغ و دروغ گویی جلوگیری نمایند و البته می‌دانیم که بنا به آیات و روایات متعدد، سرآغاز بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی همین دروغ است؛ معضلی که یکی از مسئولین تراز اول کشور یعنی حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور معتقد است که دروغ گویی در جامعه نهادینه شده و متأسفانه در بین مسئولین دولتی این موضوع بیشتر رایج است (نقل به مضمون).

شهید آوینی می‌گوید: «تنها کسانی آثارشان، حرف‌ها و نوشته‌ها و فیلم‌هایشان را در هاله‌ای از ابهام می‌پیچند که می‌خواهند نادانی خود را پنهان کنند. دانایی و تظاهر به دانایی هر دو در نظر عوام الناس پیچیده و بغرنج جلوه می‌کنند، اما فقط در نظر عوام و در اینجا متظاهران به روشنفکری از مردم، عامی ترند، چرا که مردم با خودشان رودربایستی ندارند و از پیچیدگی و پیچیده نمایی گریزانند، اما متظاهران چنین نیستند. و بد‌ترین متظاهران، آنانند که امر بر خودشان نیز مشتبه شده است...».

واقعاً مشکل کجاست که برخی این گونه دچار تشکیک و دوگانگی در رفتار و گفتار شده‌اند؟ آیا مشکلات متوجه متولیان و مسئولین حوزه فرهنگ و هنر کشور است که خدای نکرده به دلیل نداشتن شأنیت واقعی در این جایگاه، چنین به وادادگی فرهنگی افتاده‌اند و یا جبر و اقتضائات زمانی آنان را مرعوب و مجبور ساخته تا این گونه از سر ناچاری تن به این نوع حمایت‌های منفعلانه دهند و شاید هم به خاطر وجود دلارهای نفتی است که موجد پدیده‌ای نامبارک به نام رانت و پارتی بازی و قشر سالاری و رفیق سالاری می‌شود تا مصادر فرهنگی و هنری (نه در تمامی ابعاد) به دست نااهلانش بیفتد و طلایه‌داران واقعی و اندیشمندان واقعی فرهنگ در محاق قرار گرفته و گوشه نشین شوند؟

آیا در حوزه هنر هفتم مشکل معدود تهیه کنندگان است که با نفوذ در ساحت دولت، می‌توانند به آسانی و با یک اشارتی، مجوز ساخت هر نوع فیلمی را بگیرند و یا تنها مشکل، وجود تعداد انگشت شمار از فیلم‌سازانی است که اساساً به تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم اعتقادی نداشته و با نگاه به پردیس غرب و جزیره اوهام خویش، تنها به گیشه و فتح جشنواره‌های خارجی می‌اندیشند؟

آیا این «پیچ تاریخی» در حوزه فرهنگ با این رویه کنونی به چاه ویل نخواهد انجامید؟ به عبارت دیگر ادامه این روند ارتجاع به معنای واقعی کلمه نیست؟! شاید جشنواره‌هایی به مانند «جشنواره عمار» افزون بر آن که واکنشی نسبت به این مسیر نامطلوب است، در عین حال طلیعه‌ای است برای گذاشتن سنگ بنای جدید در این حوزه؟

البته ناگفته نماند که دبیر جشنواره امسال فیلم فجر در دیدار با آیت‌الله سبحانی مدعی شده که: «بنا را بر این گذاشته‌ایم که آثار بیش از پیش رنگ و بوی انقلابی بگیرند و دغدغه‌های مردم را در قاب سینما به نمایش بگذارند که در این زمینه آثار بسیار خوبی در جشنواره امسال حضور دارد».

نگارنده آرزو می‌کند و مردم هم امیدوارند تا این اتفاق مبارک بیفتد و کمترین انتظار ما این است که کاندیدای ریاست جمهوری آینده، استراتژی و جهت قطب نمای خود را شفاف و اصولی برای مردم اعلام نماید. البته صدا و سیمای، به ویژه سیما) جمهوری اسلامی هم از این امر مستثنی نیست. متأسفانه سیمای جمهوری اسلامی که به فرمایش حضرت امام (ره) باید دانشگاه علم، اخلاق، امید و آگاهی باشد، از گزند روزگار در امان نمانده و به بهانه رقابت با ماهواره‌های خارجی، قافیه را باخته و بعضاً دچار نوعی آفت زدگی و آشفتگی فرهنگی در قالب ساخت فیلم‌ها و سریال‌های بی‌محتوا شده است که اگر این گونه قاب‌های بصری و دیالوگ‌های تکراری و نخ نما شده بی‌خاصیت به درد دنیایمان نخورد، قطعاً به درد آخرتمان هم نخواهد خورد! (نمونه اخیر سریال «یلدا» بود که سازندگان آن ناخواسته! در دامی افتادند که محتوای سریال حاصلی جز هدم و ایجاد تشکیک و ایهام و ابهام در باورهای پاک عزاداران حسینی نداشت) البته این مسأله به هیچ وجه نادیده انگاشتن زحمات و تلاش‌های بی‌وقفه دست اندرکاران و بطور کلی مجموعه عوامل صدا و سیما و برنامه‌های خوش ساختی که تاکنون بوده، نیست. (انشاءالله در فرصتی مناسب به تفصیل بیان خواهم نمود)

بنده بر این باورم که در اوضاع کنونی، جامعه ما بیشتر نیازمند محصولات فرهنگی‌ ـ اخلاقی است تا مسائل فلسفی و عرفانی و حتی سیاسی. ما به فیلم‌های اخلاق مدار با رویکرد اجتماعی و حتی «سینمای مبارزه» مانند فیلم «چمران» و فیلم «شکار» با بازی پرویز پرستویی و مرحوم خسرو شکیبایی محتاجیم. از این منظر بر مسئولین امر لازم است شک و دوئیت را کنار گذاشته و با پشتوانه چند هزار ساله تاریخی و تجربه سی و چهار ساله انقلاب اسلامی، شکوه ایران اسلامی را به رخ جهانیان کشند.

شهید بزرگوار آوینی می‌گوید: «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است. این عصر جاهلی از همه آن اعصار جاهلی دیگر در تمامی قرون پلید‌تر است و شیطانی‌تر، عاد و ثمود و فراعنه، اشرافیت و‌نژاد پرستی یونان و روم باستان، بربریت مغول‌ها و... همه همه در این دوران جمع آمده‌اند. اما با نقاب‌های موجه آداب‌دانی و تکنولوژی و رفاه و حقوق بشر و... و الفاظی تهی از معنا از همین نوع...
اما تو «ابراهیم جان» بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی‌ها فیلم مساز و هر گاه خسته شدی، این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است بخوان:
«ای بلبل عاشق، جز برای گل‌ها مخوان
دست دعای دلسوختگان
آن همه بلند است که تا آسمان هفتم می‌رسد
ای بلبل عاشق، جز برای شقایق‌ها مخوان»

تمامی حقوق محفوظ است ، طراحی شده توسط کامپوسیس، رادیو ساوه توسط سرورهای قدرتمند محکم هاست پشتیبانی می‌شود.

Template Design:Dima Group