برگرفته از کتاب (آموزش و تربيت اخلاقي و معنوي اعضا و جوارح آدمي در قرآن) اثر: علی سعیدی
براي اعضا و جوارح آدمي در دنياي امروزه دهها وشايد صدها رشته پزشكي از درجه تخصصي تا فوق تخصصي داير شده است و هزاران مركز درماني و بهداشتي براي حفظ سلامتي و معالجه بيماريهاي آنها بوجود آمده است. همه ساله هزاران نفر از جوانان هر كشور نيز براي تحصيلات در حوزه طبابت و رسيدن به مدارج عالی تخصصها و مهارتهاي لازم در شناخت بدن انسان و اعضا و جوارح آن، رنج تحصيلات را برخود هموار ميسازند و روز به روز بردامنه تلاشهاي علميخود در جهت شناخت بيشتر اندام انسان و پيچيدگي اعضا و جوارح آن میافزایند.اين تلاشها همگی در جهت پاسخگويي به نيازهاي پزشكي انسان و در راستای سالم سازی جسمیاو ميباشد تا آنها را از انواع بيماريها و آفاتي كه ويژه اعضا وجوارح آدمياست برهاند. اعضا و جوارحي كه از شگفت انگيزترين و اسرارآميزترين نمونههاي جهان آفرينش هستند و براي هيچكدام نميتوان نمونهاي با این ظرافت، حجم و عملكرد درخارج از بدن انسان مهيا نمود. علي(علیهالسلام) در شگفتي اين اعضا و جوارح ميفرمايد:
«اعجبوا لهذا الانسان، ينظر بشحم و يتكلم بلحم و يسمع بعظم ويتنفس من خرم از ويژگيهاي انسان به شگفت آييد با پارهاي پي مينگرد و با قطعهاي گوشت سخن ميگويد و با استخواني ميشنود و از شكافي نفس ميكشد.»
اما نگاه به موضوع اعضا و جوارح و چگونگي سلامتي و بيماري آنها از ديدگاهي ديگر نيز حائز اهميت است و آن فرائض و احكاميمعنوي است كه از ناحيه آفريننده آن اعضا يعني خداوند و از طریق قرآن کریم درباره اعضا و جوارح آدميبیان شده است. در اين زمينه هم علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «ان اللّه سبحانه قد فرض علي جوارحك كلها فرائض يحتج بها عليك يوم القيامه؛ خداوند سبحان براي همه اعضا و جوارح تو احكاميرا واجب كرده كه روز قيامت با آنها بر تو دليل و بهانه ميآورد.»
عملکردها و افعال انسانها كه ناشي از تفاوت آنها در توجه و عمل به احكام مذکور ميباشد، دامنهاي وسيع از فضائل و رذائل را در بر ميگيرد. غفلت از اهميت و حساسيت نحوة استفاده معنوي از اين اعضا و جوارح، فجايع و زيانهاي ناگوار و جبرانناپذيري رامتوجه زندگي بشر نموده است. از همين رو صاحب نظران تعليم و تربيت نيز در باب «تربيتحواس»و از جنبههای جسمیتا معنوی آن سخنها گفتهاند و برای هر عضوی مهارتهای آموزشی و تربیتی گوناگونی را در نظر گرفتهاند. از جمله آنها این سخن است که میگوید:«شخص، وقتي داراي ذهني فعّال و نيرومند و نيروي استدلال و استنتاج خواهد بود كه حواس سالم داشته باشد؛ يعني درست ببيند و درست بشنود، ادراك حسي وي صحيح انجام بگيرد و در نتيجه درست بينديشد. بنابراین درست انديشي مستلزم ديدن و شنيدن درست ميباشد. به همين سبب است كه خداوند شنوا و بينا بودن را از صفات خود ميشمرد «ان الله كان سميعاً بصيراً.»
بنابر این اولين امر ضروري در تعليم و تربيت اين است كه سلامت و آزمايش حواس فراگيران و شايستگي آنها براي ادراك صحيح مورد توجه باشد و كمترين كار در اين خصوص اين است كه شرايط بينايي يا شنوايي آنان رعايت گردد تا نوشتهها و گفتههاي معلم بهتر ديده و شنيده شود. بر معلم شايسته، لازم است كه والدين دانشآموزانی را که از ضعفحواس رنج میبرند، آگاه سازد تا تدابير لازم براي درمان آنان اتخاذ شود، چه اگر ايشان با همين وضع در مدرسه بمانند به احتمال زياد به عقب ماندگي درسي مبتلا خواهند شد.»
به عنوان مثال در باره زبان که نطق و بیان را برای انسان ممکن میسازد گفته شده است: «فكر كاملاً به زبان متكي است و بدون آن نميتواند به نقاط دور دست سير كند، زبان وسيله ارتباط و تفاهم است، زبان وسيله تعبيرهاي رواني و ذهني است، زبان وسيله تحصيل علم و گسترش تجارب است، زبان وسيله تحكيم روابط ملي است، زبان وسيله سازگاري است و... بنابراين سخن گفتن در واقع مهارتي است كه بايد مانند ساير مهارتها آموخته شود و شايد از مهارتهاي ديگر دشوارتر است و اختلالات مختلفي هم براي گويايي توسط متخصصان شناسايي شده است كه با تدابير خاص رواني و زيستي و معنوي قابل برطرف شدن ميباشند.
همچنين گفته شده استانسان زبان را به عنوان وسیلهای برای رسیدن به یک هدف یاد میگیرد.این وسیله به قدری مهم است که گاهی خود جای هدف را میگیرد چنان که مربیان امروز هنگام شمردن وظایف آموزش و پرورش، زبان آموزی را در آغاز این وظایف قرار میدهند هم چنین در تمام کشورها آموزش زبان، قسمت مهم برنامه درسی را تشکیل میدهد و مقدار زیادی از اوقات دانش آموزان را میگیرد.
علت اهمیت زبان در عصرحاضر این است که مربیان امروز به زبان مانند مجموعهای از اصوات، الفاظ و ترکیبات نگاه نمیکنند بلکه آن را هم چون آئینة صافی میدانند که افکار و عواطف انسان در آن منعکس میشود و زبان بزرگترین وسیله قابل اطمینان برای حفظ میراث فرهنگی در گذشت زمان است و نیز زبان است که میان فرد و محیط اجتماعی ارتباط برقرار میکند.
اركان زبان آموزي هم همان طور كه متخصصان مطرح كرده اند و سالهاست اين اركان و آموزش آنها به معلمان جهت انتقال به فراگيران درس داده ميشود عبارتنداز شنيدن و خواندن براي پي بردن به افكار ديگران و گفتن و نوشتن براي آگاه ساختن ديگران از مقاصد و افكار خود.
وظيفه آموزگاران اين است كه به توسعه تجربهها و احساس شاگردان كه در واقع به منزلة غذاي فكر است بپردازند و كوشش كنند تا شاگردان واژههاي ضروري را براي بيان افكار و تصورات خود در دسترس ذهن داشته باشند.آنگاه آموزگار بايد به ايجاد موقعيتهايي براي اظهار و بيان مانند استدلال، مقايسه، قضاوت و گزارش كمك كند تا كودكان در شرايط طبيعي و واقعي ياد بگيرند كه چگونهانديشه ها و احساسات خود را در قالب لفظها بريزند و بدين ترتيب هم در نيروي ايجاد فكر و هم در مهارت بيان فكر پيشرفت كنند. اين فضاي مدرسه است كه گاه كودك را براي هميشه خاموش ميكند و او را از سخن گفتن باز ميدارد و گاهي هم به عكس بيش از پيش امكانات و انگيزههاي سخنوري و گفتگو را برايش فراهم ميكند.
مثلاً در مورد مهارت گوش دادن، معلمان بايد بچه ها را از حالت متكلم بودن در بياورند و با آموزشهاي آگاهانه و برنامه ريزي شده مواردي مانند رعايت نوبت در گفتگو، اختصار در بيان مطالب و دقت و گوش دادن به گفتار ديگران را به بچهها بياموزند. براي آموزش هنرگوش دادن، بايد آشنايي با ارزش و لذّت خاموشي و عمق پر جلال ابهت و سكوت، عادت به مطالعه و ارزشيابي از گوش دادن را به فراگيران ياد داد.
یکی از استادان تربیت میگوید: «از جنبههای معنوی و اخلاقی هم باید زبان را تربیت کرد چرا كه در ارتباط بین دو انسان واژهها و کلمات گاهی نقش سازنده یا مخرب دارند، گاهی کلمات ناسالم به طور ناخودآگاه در گفتار متداول والدین یا فرزندان (و یا حتی معلمان با آنها) به کار برده میشود و پیامدهای مخربی را به بار میآورد.بعضی از کلمات روح انسان را خراش میدهند وموجب شیارها و زخمهایی در دل میگردند كه این زخمها گاهی کاریتر از زخم شمشیر است و ماندگارتر نیز خواهد بود و همواره روح آدمیرا آزار میدهد و منجر به بیماریهای روانی و انحرافات رفتاری میشود.از همین رو امام علی(عليهالسلام) فرمودهاند: «زبان تربیت نشده، درندهای است که اگر رهایش کنی میگزد
كاري كه معلم و روحاني انجام ميدهد از كاري كه پزشك انجام ميدهد مهمتر است، چون دو گروه اول با قوه روحاني و عقلاني انسان كار دارد. اگر كار با جسم و جراحي مغز و اعصاب و قلب حساس است و با يك ميليمتر اشتباه جان يك نفر به خطر ميافتد شما بدانيد در مسائل اخلاقي و روحاني از اين هم حساستر است اما اين طور شفاف نيست و كسي جواب پس نميدهد و ما خيلي مرتكب قتل هاي عقلاني و روحاني ميشويم ولي نميفهميم ولي قتل جسماني زود معلوم ميشود، مريض را ميدهند زير دست جراح، وقتي جنازه شد، همه ميفهمند و يكسري گريه و زاري ميكنند و يك عده ميپرسند چه شد؟ اما قتل روحاني و عقلاني كه در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي و رسانه ها اتفاق ميافتد كسي متوجه نميشود و كسي يقه كسي را نميگيرد.
درباره معاني جوارح كه همان اعضاي بدن است در مفردات ميگويد: حيوان شكاري را هم جارحه ناميدهاند زيرا زخميميكند و يا كسب ميكند، اعضاي بدن را هم كه كار ميكنند جوارح گويند زيرا اثر ميگذارند و يا كسب ميكنند.
بنابراین با اندك تأمل در اين موضوع به نقش اعضا و جوارح در سازندگي و يا تخريب شخصيت و زخم زدن به خود و ديگران و هم چنين جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم پي خواهيم برد. شايد بتوان گفت شخصيتهاي برجسته و ممتاز در هر دو بعد مثبت و منفي كساني بودند كه از اعضا و جوارح خود حسن استفاده يا سوء استفاده را نمودهاند. گاهي انسانهايي را ميبينيم كه از كلام و زبانشان درّ و گوهر ميبارد و آن چنان با تأمل، تأني و آرامش سخن ميگويند كه نفوذ سخنان آنها تا سالهاي سال در دلها باقي ميماند.اين حاصل نميشود الّا با سكوتها و تأملهاي طولاني كه خود موجب تربيت و پيراستن كلام و گفتار نيز ميگردد و همان خاموشي ها نيز نوعي تربيت معنوي حواس و حاصل آن است.