قرار گذاشته بودند بعد از عملیات سقاخانه باشند، اما آن شب یک بابالجواد در شلمچه گشوده شد و بی اذن دخول، مشهدی شدند.
سیدمهدی، علی اصغر و مهدی خیلی رفیق بودند تا جایی که معمولا نگهبانیهای شان در جبهه هم با هم بود و همیشه در یک سنگر بودند.
بعد از عملیات کربلای پنج، مناطقی در شلمچه آزاد شد و ماموریت یک خط پدافندی به گردان ولیعصر(عج) واگذار شد. این خط به لحاظ نظامی به سه بخش نونی، تی و کمینها تقسیم میشد که محل ماموریت این سه دوست قدیمی، در بخش نونی بود.
آنها علاقمندی های مشترک زیادی داشتند اما علاقه به امام رضا(ع) یک چیز دیگر بود، آنها عاشق سلطان خراسان بودند، امام هشتم بر دلهایشان حکمرانی میکرد و شاید همین عشق بود که به دلشان انداخت وقتی گردان به مرخصی رفت، به اتفاق هم به پابوس امام مهربانی ها بروند، اما سرانجام این قرار مثل همه قرارها نبود، این قرار از آن قرارهای عجیب بود.
علی اصغر که هنوز پس از گذشت سال ها از آن روزها باز هم با یادآوری خاطره قرارشان شگفت زده می شود، می گوید: دو روز پس از این قرار امام رضایی، سیدمهدی شیخ الاسلامی با تیر مستقیم دشمن بعثی به شهادت رسید و پیکرش به پشت جبهه منتقل شد.
معمولا از لحظه شهادت رزمندگان تا زمان تشییع آنان در شهر خودشان، حدود ۱۰ روز طول میکشید تا پیکر شهید به زادگاه یا هر نقطهای که در آن سکونت داشت منتقل و تشییع و تدفین شود.
گردان ما سه هفته پس از شهادت سیدمهدی به مرخصی آمد. وقتی به ساوه رسیدیم خبردار شدیم که سیدمهدی یک روز قبل از ورود ما به ساوه تشییع شده؛ عجیب بود، پروسه انتقال سیدمهدی بیش از حد معمول طول کشیده بود.
برای عرض تسلیت نزد پدرش رفتیم و در جریان گفت و گوها علت طولانی شدن کار انتقال پیکر و تشییع را جویا شدیم و او با لهجه شیرین ساوهای چیزی گفت که شگفت زده مان کرد، پیکر سیدمهدی را اشتباها به مشهد برده بودند و سپس به ساوه انتقال داده شده بود.
هاج و واج مانده بودیم، سیدمهدی در محل قرار حاضر شده بود، او قرار امام رضایی اش را قضا نکرده بود و به دیدار امام رئوف رفته بود و این نتیجه عشق بی حد او به امام هشتم بود. بغض راه گلویمان را گرفت و اشک در چشمان مان حلقه زد، در منزل شهید رو به حرم امام رضا(ع) کردیم و از امام رئوف بابت اینکه نگذاشت قرار سیدمهدی قضا شود تشکر کردیم.
سیدمهدی عزیز شیرینی و حلاوت بهترین نوع مرگ را چشید و پس از آن به پابوس امام مهربانی ها رفت، پیکر مطهرش در حرم رضوی طواف داده شد و عطر حرم یار گرفت.
در واقع، پیکر سید مهدی نه به اشتباه که به درستی و با دعوت امام رضا(ع) به مشهد رفت، ما یقین داریم شبی که قرار امام رضایی گذاشتیم تمام دشت شلمچه پر از آهوانی شده بود که امام رئوف میخواست آنها را ضمانت کند.
آن شب امام رئوف ضامن سیدمهدی شد، از دل میدان جنگ دستش را گرفت و با خودش به مشهد برد.
کاش سیدمهدی از قاب عکس روی طاقچه بیرون می آمد و برایمان از راز شلمچه و آن شب و میدان جنگ و قراری که گذاشتیم می گفت.