شعر «بوی باس» در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام الله
تهیه وتنظیم : سید رضا علوی زاده
#گنجینه_علوی
بوی یاس
شهر پیغمبر(ص) پر از بیداد شد
آسمان لبریز از فریاد شد
نخل ها بر سینه و سر می زدند
طایران عرش پرپر می زدند
چشم جبریل امین مبهوت بود
کینه توزی را عجب آموختند
قلب مادر را به طفلش دوختند
آن در و دیوار گلگون گشت وای
فرق حیدر(ع) غرق در خون گشت وای
ضرب سیلی دیده ای را تار کرد
مجتبی(ع) با زهرِ آن افطار کرد
با غلاف تیغ بازویی شکست
شمر، روی سینه ی مولا(ع) نشست
روی مَه را جوهر نیلی زدند
دختری در کربلا سیلی زدند
درب بیت وحی را افروختند
خیمه ی اهل حرم را سوختند
از دل زهرا(س) برون شد بوی عود
بوی یاس و آتش و دود
میخِ دَر، پهلوی محسن را درید
تیر شد، بر حنجر اصغر رسید
تیغ را قنفذ در عالم تاب داد
دست عباس(ع) علی(ع) در شط فتاد
بس نیام و تیغ در رقص آمدند
بوسه بر پهلو و بر بازو زدند
کیست زهرا(س) آسمانی در سجود
بوسه ی دستاس بر دستی کبود
عادیان، زین سو و آن سو آمدند
بند بر دستان دست حق(ع) زدند
دست حق(ع) در بیعت زنجیر شد
شیر حق(ع) بین دو صد خنزیر شد
گنبد نیلی، گریبان چاک زد
عصمت حق(ع) را عدو بر خاک زد
فاطمه (س) یعنی زدن در کوچه ها
مادری را پیش چشم بچه ها
چشم عالم لب به لب الماس شد
خاک یثرب مستِ بُوی یاس شد
عالمی خاموش و بی مهتاب گشت
ارغوان رُخ، ماهِ عالمتاب گشت
عرشِ حق هم زین جفا در هوش شد
ذوالفقار مرتضی(ع) بیهوش شد
کیست زهرا(س) یکّه یار مرتضی(ع)
هم زِرِه، هم ذوالفقار مرتضی(ع)
آه زهرا(ع) نعره های حیدر است
نِی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
روضه ی رضوان به زیر پای اوست
سینه ی غم چاک، از غم های اوست
چشم عین الله گریان امشب است
بعد از این اُمِّ اَبیها زینب(س) است
گفت حیدر(ع) ای تمام جان من
طفل و بازویت بلاگردان من
قامتم را ای وجودت قائمه
کَلِّمینی کَلِّمینی فاطمه(س)
فاطمه(س) چشمان خود را باز کرد
با نگه روی علی(ع) را ناز کرد
دست حیدر(ع) را گرفت آن نازنین
گفت ای مولا(ع) امیرالمومنین(ع)
هرچه گویی من اطاعت می کنم
غم مخور، خود با تو بیعت می کنم
فاطمه(س) گردد بلاگردان تو
هستی زهرا(س) فدای جان تو
گر چه میدانی تو نیّت های من
یا علی(ع) بشنو وصیت های من
غسل دِه، من را به زیر پیرهن
صبر کن در بستن بند کفن
ای امیرالمومنین، بوتراب(ع)
جای من شب پیش طفلانم بخواب
جان فدایت ای پناه عالمین
جان تو، جان حسن(ع) جان حسین(ع)
یا علی(ع) پیش حسینم(ع) وقت خواب
جای زهرا(س) کاسه ای بگذار آب
چادری پنهان درون خانه کن
جای من موهای زینب(س) شانه کن
جان زهرایت(س) علی(س) جان، جای من
بوسه بر چشمان عباسم(ع) بزن
یا علی(ع) شب بر سر قبرم بمان
هَل اَتی بر کوثرت یاسین بخوان
گفت و گفت و دیدگان بر هم گذاشت
هَل اَتی را غرق در ماتم گذاشت
چارهساز عالمی بیچاره شد
کوثر و دخّان، ز قرآن پاره شد
یاس گلگون علی(ع) چون جان سپرد
نی که زهرا(س)، بل علی(ع) افتاد و مُرد
شاپرک هاییم و خاکستر شدیم
وای مردم، وای، بی مادر شدیم
جای سیلی تا ابد بر روی ماست
تا قیامت میخ در پهلوی ماست
ردّ خونِ سینه ات بر جاده است
خاک چادر، مُهر هر سجاده است
آه مادر کودکانت خسته اند
چشم بر دست کبودت بسته اند
ای که عَجِّل گفتی و مرگت رسید
عَجِّلی گو تا فرج آید پدید
منبع : سپهر ابوالفضل . کتاب دفتر آبی.1383.چاپ سوم.ص 185 تا 191
#گنجینه_علوی
ش ف : 230
https://srazsaveh.persianblog.ir
https://t.me/srazsaveh
https://www.instagram.com/srazsaveh
تگ ها :
#گنجینه_علوی #ادبیات #شعر #ابوالفضل_سپهر #کتاب_دفتر_آبی #شعر_در_رثای_حضرت_فاطمه_زهرا_س #بوی_یاس #فاطمه_زهرا_س #شهادت_حضرت_فاطمه_س #فاطمیه #هنر #سیزده_جمادی_الاولی #سالروز_شهادت_حضرت_فاطمه_س