ج -ادبی
عطار وشیخ جمال الدین مجرد ساوچی
(( ما هرچه آن ماست زره برگرفته ایم
با پیر خویش راه قلندر گرفته ایم ))
{ دیوان عطار }(1) ص 481
خواجه فرید الدین عطار نیشابوری (618 - 540) در میان اشعار شورانگیز خود به آیین قلندری وقلندران اشاراتی داشته است.
دل دست به کافری بر آورد
و آیین قلندری بر آورد
قرائی و تایبی نمی خواست
ر ندی و مقامری برآورد
دیوان عطار 169
گاهی خود رایکسره پیرو طریقت قلندران می دانند :
((منم اندر قلندری شده فاش
در میان جماعتی اوباش
همه افوس خواره و همه رند
همه دردی و همه قلاش
دیوان عطار ص348
ودرجای دیگری می گوید :
(( مذهب رندان خرابات گیر
خرقه و سجاده بیفکن زدوش
کمزن و قلاش و قلندر بباس
در صف اوباش بر آور خروش ))
دیوان عطار ص 361
ویا:
خمار و قلندر شو مست می دلبر شو
ور گفت که کافر شوهان تاشوی سرکس
-------------------------------------------
سایه در خورشید مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت عطار نیشابوری مهر ماه 1374 تهران : آیات 1374 ص 157 -175 این مقاله نخستین بار با عنوان عطار وآیین قلندری به چاپ رسیده است
------------------------------------------
ادامه... از صفحه-375 تا 391
نامه ساوه: مجموعه مقاله های ساوه پژوهی
دکتر مرتضی ذکایی ساوجی
---------------------------------------------------------------
جمال الدین ساوجی سید جمال الدین محمد بن یونس ساوجی (ساوی )
https://rch.ac.ir/article/Details/9985
--
نامه ساوه: مجموعه مقاله های ساوه پژوهی
دکتر مرتضی ذکایی ساوجی
از صفحه-375 تا 391
---------------------------------
تهیه کننده /محمد شرافت ساوه سه شنبه سوم تیر ماه سال 1399
اشعار عطار نیشابوری؛ گلچینی از بهترین اشعار عاشقانه و رباعیات عطار نیشابوری
در این قسمت مجموعه اشعار عطار نیشابوری، شعر کوتاه، شعر بلند، اشعار عاشقانه، رباعیات، دو بیتی، تک بیتی و … عطار نیشابوری را می خوانید.
اشعار عطار نیشابوری
عطار نیشابوری از شاعران نیمه دوم قرن ششم می باشد. از آثار ارزشمند عطار می توانیم به: «اسرارنامه»، «الهینامه»، «منطقالطیر»، «مصیبتنامه»،«مختارنامه»، «تذکره الاولیاء» و «دیوان اشعار» (مجموعه قصاید و غزلیات عطار و بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه) اشاره کنیم که در ادامه به گزیده ای از زیباترین اشعار وی اشاره خواهیم نمود. امیدواریم که از خواندن آنها لذت ببرید. نوش نگاه و احساستان.
عکس نوشته عطار نیشابوری
یکدیگر را شاید ار یاری کنیم پادشاهی را طلب کاری کنیم»
پس همه با جایگاهی می آمدند سر به سر جویای شاهی آمدند
***** ***** *****
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیده ی جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
گر دل و جان تو را در بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
جمال الدین ساوَجی ، سید جمالالدین محمد بن یونس ساوجی(ساوی) ، نیز مشهور به جمالالدین مجرد، زاهد، عارف و از اقطاب طریقت قلندریه* در قرنهفتم. درباره تاریخ تولد، خانواده و سلسله طریقتی او اطلاع موثقی در دست نیست. از ابیاتیدر قلندرنامه خطیب فارسی در سیرت جمال الدین ساوجی(براینمونه رجوع کنید به ص67)، چنین بر میآید كه گرایشی به اهل بیت داشته است.
سوانح زندگی جمالالدین ساوجی در كتاب قلندرنامه خطیب فارسی افسانه آمیز مینماید و با خطاهای تاریخی بسیار همراه است( رجوع کنید به خطیبفارسی، مقدمهزرینكوب، ص8 9، 14ـ 15). بنا بر آنچه منابع بر آن اتفاق دارند، ساوجی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، به دمشق سفر كرد و احتمالاً بین607 تا 622 در آنجا به تحصیلعلوم شرعی پرداخت. مدتی در زاویه شیخ عثمان رومی(متوفی684) در كوه قاسیون اقامت گزید ( رجوع کنید به ذهبی، حوادث و وفیات621ـ630 ه ، ص423؛
صفدی، ج5، ص292). ظاهراً در همین دوره، در دمشق گروه كوچكی از مریدان وفادار را دور خود جمع كرده بود و مانند زاهدی نیمه دیوانه زندگی میكرد (مایر، ص586). آنگاه زاویه را ترك، و در گورستانی اقامت كرد. مدت زیادی را نیز به ریاضت در قُبه زینب علیهاالسلام گذراند (صفدی، همانجا؛
برای اطلاع بیشتر درباره قبه و آرامگاه زینب رجوع کنید بهعثمان، ص39). در این دوره با قلندر معروفی به نام جلالالدین دَرگزینی آشنا شد كه این آشنایی در شخصیت و منش زاهدانه جمالالدین سخت تأثیر گذاشت( رجوع کنید بهبیانی، ص175).
به گزارش برخی منابع( رجوع کنید به ذهبی، همانجا؛
صفدی، ج5، ص293)، او پس از گذراندن این دوره، موی سر و صورت و ابروان خود را تراشید و گروهی نیز در این كار از او پیروی كردند، ولی از نوشته ابن بطوطه(ج1، ص52) برمیآید كه جمالالدین در ساوه برای مصون ماندن از لغزش، موی سر و روی خود را سترد. فرشته(ج2، ص407ـ 408) همین قول را صحیح شمرده، ولی مكان واقعه را در مصر ذكر كرده است(برای قول دیگری كه فرشته آورده رجوع کنید به همانجا). بههر حال، جمالالدین در حدود 620 شناخته شده بود و یاران بسیاری داشت( رجوع کنید به صفدی، همانجا).
جمال الدین سپس به مصررفت و در مقبرهای در دمیاط اقامت گزید. ویدر برابر انكار و مخالفتهای متشرعان كراماتی نشان داد كه آنان را مجاب ساخت( رجوع کنید به همانجا؛
ابنبطوطه، ج1، ص). بنا بر روایت فرشته(ج2، ص408)، او قبل از تحولروحی، در مصر اقامت گزیده بود و چوندر برابر هر مسئلهای، بدون مراجعه به كتاب، فتوا میداد، مصریان او را «كتابخانهروان» میخواندند. تحول او و سر و روی تراشیدنش در مصر روی داده است. جمالالدین تا پایان عمر در دمیاط عزلت گزید و مریدان وی، از جمله محمد بلخی، در دمشق باقی ماندند و به توصیه ساوجی، رهبری و ارشاد طریقت را برعهده گرفتند. ظاهراً محمد بلخیبا دستورها و اختیاراتی كه از طرف ساوجی داشت، بعدها فرقه جوالقیه (جوالپوشان) را تأسیس كرد (مایر، همانجا؛
قس د. اسلام، چاپدوم، ذیل«قلندریه»).
علاوه بر جلالالدین درگزینی و شیخمحمد بلخی، شیخ ابوبكر اصفهانی(نیكساری) و سید محمد بخارایی نیز از اقطاب قلندریه و از معاصران جمالالدین بودند ( رجوع کنید به خطیب فارسی، ص35، 63، 65، 69). غلام سرور لاهوری(ج2، ص47)، لعل شهباز قلندر * (متوفی724) را از مریدان سید جمال مجرد دانسته است.
ظهور سید جمالالدین ساوجی نقطه عطفی در تاریخ قلندریه بود و آن را به دو مرحله متمایز قبل و بعد از او تقسیم كرد. در واقع، جریان قلندریه كه در ابتدا به فعالیتهای افرادی در نواحی شرقی جهان اسلام(خراسان، تركستانو...) محدود بود، با فعالیتهای جمالالدین، در اوایل قرن هفتم گسترش یافت. ساوجی با نظام مند كردن و افزودناجزایی به این طریقت، عملاً آن را به صورت جدیدی جلوهگر ساخت( د. اسلام، همانجا).
تراشیدن موهای سر و صورت، به انگیزه كاهش زیبایی چهره، به ویژه از دوره ساوجی به بعد، در میان قلندران رواج یافت(همانجا) و احتمالاً برخی دیگر از شعائر قلندری، چون پوشیدن جولق و خاموشی و ریاضت و فقر و جز آنها، نیز پساز ظهور او تحكیم و تأیید شده است( رجوع کنید به زرینكوب، ص366). گفتهاند در عهد جمالالدین، اساس تعلیم قلندران تخریب عادات و آداب مرسوم بود ( رجوع کنید به مقریزی، ج4، ص301؛
زرینكوب، ص 365). ظهور جمالالدین و رواجقلندریاز قرنهفتم به بعد را میتوان نمایانگر واكنش شدید اجتماع در برابر فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حكومت تازه تأسیس ایلخانی دانست (بیانی، ص174).
جمالالدیندر حدود 630 در دمیاط مصر درگذشت و در خانقاهخود در اینشهر دفنشد (صفدی؛
ابنبطوطه، همانجاها). ظاهراً جلالالدیندرگزینی و محمدبلخیجانشیناو شدند (رجوع کنید به صفدی، همانجا). بهعقیدهصفدی(همانجا) محمد بلخیجولق پوشی را مرسوم كرد و طریقتقلندری را گسترشبسیار داد.
از جمالالدیناثر مكتوبیبر جاینماندهاست، زیرا قلندرانمعتقد بودند اسرار طریقترا باید چون«لوحمحفوظ» در سینهها حفظكرد ( رجوع کنید به قلندریه* )؛
با اینحال، شمس الدین جَزری*در بخشیاز كتابتاریخشبهنام حوادثالزمان (كهاینبخشاز میانرفته) دستنوشتههایی را در تفسیر قرآنبهساوجینسبتدادهاست( رجوع کنید به ذهبی، حوادثو وفیات621ـ 630 ه ، ص424؛
صفدی، همانجا).
منابع:
(1) ابنبطوطه، رحلةابنبطوطة، چاپمحمد عبدالمنعمعریان، بیروت1407/ 1987؛
(2) شیرین بیانی، دین و دولت در عهد ساسانی و چند مقالهدیگر، مقاله5 : «فرقهقلندریهدر عهد ایلخانی»، تهران1380 ش؛
(3) خطیبفارسی، قلندرنامهخطیبفارسی، یا، سیرت جمالالدین ساوجی، چاپحمید زرینكوب، تهرانش؛
(4) محمدبناحمد ذهبی، تاریخالاسلامو وفیاتالمشاهیر و الاعلام، چاپعمر عبدالسلامتدمری، حوادثو وفیات621ـ630 ه ، بیروت1418/1998؛
(5) عبدالحسینزرینكوب، جستجو در تصوفایران، تهران 1363 ش؛
(6) صفدی؛
(7) هاشمعثمان، مشاهد و مزاراتو مقاماتآلالبیت( ع) فیسوریه، بیروت 1414/1994؛
(8) غلامسرور لاهوری، خزینةالاصفیا ، كانپور 1332/1914؛
(9) محمدقاسمبنغلامعلیفرشته، تاریخفرشته، یا، گلشنابراهیمی، چاپسنگیلكهنو 1281؛
(10) فریتسمایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقتو افسانه، ترجمه مهرآفاقبایبوردی، تهران1378 ش؛
(11) احمدبنعلیمقریزی، كتابالخططالمقریزیة، ج4، مصر 1326؛
(12) EI 2 , s.v. "k alandariyya" (by Tahsin Yazici).
/ فاطمهرحیمی/