در فاجعه حمله مغولان در قرن هفتم هجری یعنی حدود 800 سال قبل، یک جمله کوتاه بیانگر اوج ویرانی و کشتار بود: " آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند"!
بدنامی این جنایات بر دامن قوم مغول ماند، آنها قومی فاقد تمدن و وحشی بودند، اما در ایران چند هزار ساله متمدن با مغولهای وطنی چه باید کرد؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه مرکزی- هفته گذشته درخت چند صد ساله بنه در منطقه کوه چرخی ساوه طعمه آتش طمع سودجویان شد.
در این فاجعه تلخ درخت بنه چند صد سالهای به توهم گنج نهفته شده در میانه آن! توسط جویندگان گنج با اره موتوری بریده شده و در آتش جهالت و نادانی سوخت و خاکستر شد و ما همچنان نظارهگر تداوم این شرارتهاییم.
این درخت ثروت طبیعی و سرمایه ملی بود که برای پدید آمدن مشابه آن باید چند صد سال ناقابل عمر هزینه کرد و آیا با این شتاب تخریب محیط زیست، جنبندهای در زیست کره میماند تا شاهد رویت چنین اثر گرانقدری باشد.
تنها سالی یک تا دو میلیمتر به قطر درختان دیم و خودرویی نظیر اورس و بنه و... که صرفا از آب باران و برف تغذیه میشوند، افزوده میشود. حال با دیدن تصویر ضخامت این درخت، میتوان قضاوت کرد که چند صد سال لازم است تا درخت به این ضخامت برسد.
نمونههای اینگونه رفتار ناشایست با طبیعت و زیستمندانش علیرغم اطلاعرسانیهای بسیار در خصوص ارزش این گنجینههای طبیعی بسیار مشاهده میشود و نمونه آن قتل عام پرندگان در فریدونکنار، پراکندن تور در تالاب میقان، از بین بردن پوششهای جنگلی، سگ آزاری و ... است.
به راستی چاره کار چیست؟ با حماقت آن دسته انسان نماهایی که گنج را در لابلای تنه این درختان جستجو میکنند و این چنین، تیشه به ریشه طبیعت بلکه به خود میزنند چه باید کرد، آیا گنج واقعی، همان درخت کهنی نبوده که این چنین نابود شده است.
آیا بهتر نیست بجای آتش زدن این گنجهای طبیعی، ریشه و تنه تفکرات باطل خود را بسوزانیم؟ شاید باز هم ضوروت توجه به اصطلاح تکراری "فرهنگ سازی" در این شرایط دوباره به ذهن بیاید. ضرورتی که تنها سخن از آن به میان می آید و متولیان دولتی آن تاکنون هیچگونه اقدام درخوری در این خصوص به انجام نرساندهاند.
و اگر نبود فعالیت سازمان های مردم نهاد- که با هزار و یک سختی و مرارت بار این فرهنگ سازی را به دوش میکشند - باید به کل از فرهنگ حفاظت از تنوع زیستی مان قطع امید می کردیم.